فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 62

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

ریکی با رضایت به نتیجه‌ی کارش می‌نگریست. میکایلا هشیاری کاملش را به دست آورده بود و آرام ناله می‌زد. ریکی چشمان شرقی‌اش را باریک کرد و با دید شیطانی‌اش بدن میکایلا را از نظر گذراند. بال‌های خون‌آشام بی‌پوشش و بی‌حس افتاده بودند. ملحفه‌ی سفید تخت بخاطر عمل جراحی روی ستون فقرات خون‌آشام خونی شده بود. ریکی دستکش‌های خونی‌اش را در سطل زباله گوشه‌ی اتاق انداخت. میکایلا با درد از میان چشمان آبی خسته‌اش، ریکی را می‌پایید.

آن دانشمند دیوانه بدون تزریق بیهوشی به او چهار ساعت مداوم در حال جراحی ستون فقراتش بود. میکایلا بخاطر تزریق سم گرگینه قادر به تکان خوردن هم نبود چه برسد به ناله کردن و غیره. تنها می‌توانست با چشمان آبی پر دردش، ریکی را آن هم در محدوده‌ی کوچکی ببیند. ریکی روپوش سبز خونینش را درآورد و کناری اندا...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی