فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 47

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

پیشانی‌اش را با گیجی بین دستان باریکش فشار داد:

- من کجام؟ چرا هیچی یادم نمیاد؟

آخرین چیزی که به یاد داشت محاصره‌ی روی سقف بیمارستان بود. آهسته از جایش برخاست. زانوان باریکش جانی نداشتند. کمی تلوتلو خورد تا توانست سر پا بایستد. زخم پایش تیر نمی‌کشید اما تنش پر از درد بود. لب سرخ پایینش را به دندان گرفت. با سر در گمی دور خودش چرخید و آرام صدا زد:

- کسی اینجا نیست؟

نگاهی به درهای قدیمی انداخت. لای در کشویی کمی باز بود. سمت درهای چوبی کشویی نیمه‌باز رفت. هنوز پنچ قدمی با درهای قدیمی که کاغذشان پاره شده بود، فاصله داشت. یک دفعه مرد جوانی کاسه به دست جلوی در پیچید. از روی کاسه بخار ملایمی بلند می‌شد. بوی رامن از درون کاسه شکم گرسنه‌اش را به قار و قور انداخت. نگاه آکامه تا چهره‌ی غریبه کشیده شد. چشمان سرخ مرد او ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی