فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 46

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

نیشخندی بازیگوش روی لب‌های ریکی بازی می‌کرد. ترجیح داد که به روشی دیگر آن خون‌آشام رقت‌انگیز را توجیه کند. چنگی لای موهای سیاهش برد و آنها را عقب راند. عنبیه‌ی چشمانش به رنگ زرد درآمد و رنگی سیاه، سفیدی چشمانش را زدود. چهار شاخ از محل رویش موهایش بیرون زد و با قوس اندکی به بالا رفت. موهایش سفید شده بود. پوزخندی درنده زد. سه جفت دندان نیش در هر سو خودنمایی می‌کرد. ناخن‌های ریکی هم بلند، سیاه و نوک‌تیز شده بود. ریکی گردنش را کج نمود:

- چرا باید از خون موجودات رقت‌انگیزی مثل تو برای تقویت خودم استفاده کنم؟

پاهای میکایلا شل شده بود. سیب گلویش بالا و پایین رفت:

- تو دیگه چه کوفتی هستی؟

ریکی با همان لبخند بازیگوش قدم به قدم جلو آمد. حضور سنگینی داشت و به جان میکایلا تردید می‌انداخت. صدای گرم و مخملینش ترس میکایلا را تأیید کرد:

- عوام به ما میگن اونی (شیطان)!

معلوم نبود که ریکی چند برگ برنده‌ی دی...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی