فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 44

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چیبا از درون اتاق نیمه تاریکش پشت چند نمایشگر بزرگ روی صندلی گیمینگش چمباتمه زده بود. یک آبنبات چوبی در دهانش گذاشت. زیر چشمان سبزش گود رفته بود. انگشتانش بی‌وقفه روی کیبوردها می‌دویدند. برای هکری مثل او کاری نداشت که دوربین‌های پلیس را هک کند و کنترل پلیس توکیو را به دست بگیرد. از داخل دوربین می‌توانست میکایلا را ببیند که به طرز رقت باری دنبال ریکی می‌گشت. با دندان‌های آسیابش آبنبات را شکاند و غر زد:

- چلاق! تو نمی‌خواد کار منو بهم یاد بدی.

میکایلا در گوشه‌ای نفس‌زنان ایستاد و هنذفری‌اش را به گوشی متصل کرد. هنذفری را با دستپاچگی در گوشش فشرد:

- یه میونبر بده!

چیبا با حرص آبنبات را جوید و چند دوربین را چک کرد تا عاقبت ریکی را یافت که در حال وارد شدن به یک فروشگاه بود. به دوربین‌ها فروشگاه متصل شد. ا...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی