فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 43

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

ربدوشامبر را روی صندلی چوبی انداخت و یک هودی سفید و مشکی به تن کرد. روی جلوی هودی عکس یک پاندای لم داده چاپ شده بود. یک شلوار جین سیاه رنگ و رو رفته همراه با یک کت چرم مشکی پوشید. نگاهش به سوییچ موتور روی کنسول افتاد. دستش را پس کشید. آن شب حوصله‌ی موتورسواری نداشت.

دو پاف از ادکلن دیور ساواژ زد. به خودش در آینه نگاهی انداخت. گوش‌های نوک‌تیزش را پیریسینگ کرده بود. گوشواره‌های حلقه‌ای مشکی‌اش بیشتر به صورتش جلوه‌ی خلافکاری می‌دادند. ابروانش را صاف کرد و به خودش با سر علامت تأییدی داد. از اتاق بیرون آمد و قهوه‌اش را در یک لیوان یکبار مصرف ریخت و درش را بست.

از آپارتمان که بیرون زد سوز سرمای پاییز، گونه‌های رنگ پریده‌اش را گزید. خیابان‌های منطقه شیجوکو-کو همانند روز روشن بودند. میکایلا کلاه هودی را روی سرش کشید. باد ملایمی می‌وزید. میکایلا نگاهی به آسمان نیمه سرخ کرد. باد نوید بوی باران می‌داد. میکایلا کمی پا تند کرد. زندگی مانند...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی