فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 42

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

میکایلا از روی تخت برخاست. آن شب نیز باید به سرکشی منطقه‌اش می‌پرداخت. نفسش را بی‌حوصله بیرون داد. قاب عکس را دوباره پیش خرس عروسکی برگرداند. اخمی به پیشانی بلندش ترک انداخت. دلش می‌خواست که زودتر از آن کسب و کار خلاف یاکوزا بیرون بیاید. احتمالاً مجبور می‌شد که از کشور متواری شود یا هویت جدیدی برای خودش در گوشه‌ای دیگر دست و پا کند. دوست نداشت که جلوی هانا و رانمارو سرافکنده باشد.

بال‌هایش آرام‌آرام زیر پوستش برگشتند. ربدوشامبر سفیدش را برداشت تا به حمام برود. افکار همانند دریایی مواج ساحل ذهنش را آشفته کرده بودند. ناامیدی مانند خوره‌ای به جان روحش افتاده بود. چراغ حمام را روشن کرد. از شدت نور چهره در هم کشید. دو شاخه‌ی وان را جا داد و با آب گرم آن را پر کرد.

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی