فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 41

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

#پارت۴۱

پوست کمرش آهسته ترک خورد و دو بال همانند فرشته‌ها بیرون زد. پرهای آن بیشتر سفید شفاف با نوکی سرخ بودند. میکایلا به نفس‌نفس افتاده بود. باید هر از گاهی پرواز می‌کرد تا درد را از بین ببرد. دندان‌هایش را روی هم فشرد و دو زانو نشست. کمی آن بال‌های چروکیده را تکان داد تا صاف شدند. موج هوا شعله‌ی کم‌جان شمع‌ها را خاموش کرد.

میکایلا پوزخندی دردناک زد. جرئت ترک شهر را نداشت. ممکن بود که کسی او را تعقیب کند و از هویتش خبردار شود. تنها کاری که می‌توانست انجام دهد این بود که در خانه‌اش و درون تاریکی کمی بال‌های خاصش را تکان دهد. درد کمرش از بین رفته بود. بال‌هایش را صاف کرد. طول بال‌ها به دوازده متر می‌رسید. میکایلا کمی بال‌هایش را تکان داد. موج قدرتمند هوا باعث شد که اسباب کم‌وزن کمی تکان بخورند.

برگ‌های گلدان‌های زاموفیلیا، بامبو و سانسوریا وحشیانه تکان خوردند. چیزی در درونش عطش پرواز داشت. میک...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی