خون کور: پانیشرز
قسمت: 40
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
صدای هوم کوچکی از پشت گوشی آمد:
- یه ترور.
میکایلا چشمانش را محکم روی هم فشرد و لب پایینش را جوید. بخاطر گذراندن زندگیاش مجبور به کارهای خشونتباری شده بود. مشت باندپیچی شدهاش را فشرد. تیزی نوک ناخنهایش را حس میکرد. قبل از اینکه جواب بدهد کمی تعلل نمود:
- ترور کی؟
صدای بیخیال چیبا از پشت گوشی بلند شد:
- ایچیرو... هیمورا ایچیرو.
پوزخند تلخی روی لبهای میکایلا جا خوش کرد. خاندان هیمورا ید طولایی در شرارت و ایجاد کینه داشتند. با این حال میکایلا پرسید:
- طرف کیه و...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب خون کور: پانیشرز را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

