خون کور: پانیشرز
قسمت: 15
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
به خودش لعنت فرستاد که چرا راه روستا را در پی نگرفته بود. پشت درختی پرید. چهار شوریکن میلهای در تنهی درخت فرو رفتند. آکامه آب دهانش را قورت داد. قصد داشت تا رودخانهی آرام جنگلی را دور بزند و راه روستا را در پیش بگیرد. شاید با رسیدن به خانهها آن شاگردان دست از سرش بر میداشتند. به روی تختهسنگ بزرگی جست زد تا از تپهی جنگلی بالا رود که ناگهان پایش تیر کشید. از درد جیغ کوتاهی زد و از روی تخته سنگ پایین افتاد. ناخنهای هلویی رنگش روی خاک و سنگ خراش انداخته بودند. به پشت پایش نگاهی انداخت. یک کونای عضلهی پایش را از کار انداخته بود. با درد کونای را بیرون کشید. خون طلایی رنگش کمی به بیرون پاشید و شلوار سیاهش را ...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب خون کور: پانیشرز را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی
