فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 16

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

تمام بدن آکامه از درد می‌لرزید. تا به حال اینگونه احساس درماندگی نکرده بود. بارها و بارها به فکر خودکشی افتاده بود اما درست در آخرین لحظه نگاه بی‌روح مادرش او در لبه‌ی مرگ منصرف می‌نمود. اشک درد و تنهایی چشمان سیاهش را پر نمود. صورتش از فرط درد سرخ شده بود.

به پهلو چرخید و از میان پاهای پسرها، چشمش به رانمارو افتاد. سرش را باندپیچی کرده بود و تکیه بر درخت داشت. حس می‌کرد که دنده‌هایش زیر آن همه لگد خرد شده است. دستان ظریف و خاکی‌اش دیگر تابی برای مقاومت نداشتند.

رانمارو به ابروان کلفتش تای غلیظی داده بود. تکیه‌اش را از درخت برداشت و جلو رفت. روی پیراهن سیاه دوجویش هنوز اثرات خاک سفال‌های خاکستری به چشم می‌خورد. نفسی گرفت و صدای کلفت قلدر مآبانه‌اش را بیرون ریخت:

- هـوی!؟ شما عنترا دارین چه گهی می‌خورین؟

هر سه پسر سمت رانمارو برگشتند. اسم رانمارو ح...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی