فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 10

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

روی نوک پا و زمین سنگ‌فرش لغزید و ماهرانه یک دور چرخید. باد در لباس‌های گشادش می‌پیچید. چوب را همزمان با بقیه دور انگشتان ظریفش چرخاند و یک دور، دور خودش چرخید. همه چوب‌هایشان را بالا انداختند و با پشتکی در هوا دوباره چوب‌ها را قاپیدند. آکامه زیرچشمی نگاهی به بزرگان کرد. در چهره‌ی تک‌تکشان رضایت مشهود بود. غرور زیرخاکستر آکامه با حس خرسندی قلقلک داده شد. لبخندی روی لبان سرخش نشست و همگام با بقیه چرخید.

اما درست در هنگام گذاشتن قدم بعد لبه‌ی چکمه‌اش به سنگ‌فرش مربعی گیر کرد. چشمان سیاهش تا آخرین درجه‌ی ممکن گشوده شد. بی‌هوا چوب بلندش را چرخاند تا آن را روی زمین بکوبد و از زمین افتادنش پرهیز کند. چوب با صدای مهلک و بلندی در هوا چرخید و به اشتباه بر سر هانابی بی‌نوا فرود آمد. هانابی با درد و جیغ چرخید و اختیار چوبش را از دست داد. چوب هانا درست به شکم دیدارا کوبیده شد. دیدارا با شوک و درد به نفر جلوی خورد و روی زمین افتاد.

سنگریزه‌ای که آکامه آن را رها کرده بود، تبدیل به بهمنی از خرابکاری شد. یکی...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی