فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ستاره بلعیده شده

قسمت: 48

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

جلد 3 قسمت 8: انجامش بده

لوفنگ پنج عضو کهنه‌کار جوخه پتک آتشین را دنبال کرد که داشتند بی‌سروصدا از دیوار عبور می‌کردند و وارد یک خانه مسکونی در کنار خیابان می‌شدند، دیوارهای این خانه مسکونی اکثرا فرو ریخته بود، در گوشه‌ی دیوارهایی که سالم مانده بود، خزه روییده بود، و مسیر بتنی مدت زیادی بود که با علف هرز پوشیده شده بود.

وی‌تای از شکاف دیوار فروریخته گذشت به خیابان اطراف نگاهی انداخت و گفت: «از بیخ گوشمون گذشت، خیلی شانس آوردیم. این اوسلوت و زیردستاش با خونسردی و آرامش کامل دنبال طعمه می‌گردن.»

لوفنگ هم از شکاف دیوار فروریخته شده به بیرون نگاه کرد.

در فاصله حدود 50 متری، اوسلوت سطح فرمانده گروه اوسلوت، زیردستش را به سمت خیابان هدایت می‌کرد.

گائوفنگ با صدای ارامی گفت: «یادتون باشه بچه ها، اول از همه، ماموریت اینه که اون اوسلوت‌های معمولی رو بکشید. اما برای اوسلوت فرمانده، فقط ازش فاصله بگیرید و سعی کنید صدمه نبینید. فقط بسپریدش به من. اگه فقط یک اوسلوت فرمانده سطح پایین باشه، می‌تونم تنهایی از پسش بربیام. دوما، چن‌گو، با مسلسلت شلیک نکن. تا وقتی هنوز اتفاق غیرقابل‌پیش‌بینی نیفتاده، برای شلیک دیر نیست... به محض اینکه شلیک کنی، ما باید میدون رو ترک کنیم.»

«متوجه شدم.»

لوفنگ و بقیه با جدیت سر تکان دادند.

«شلیک گلوله به راحتی توجه هیولاها رو جلب می‌کنه. اگر روی پشت‌بوم یه ساختمان بلند باشید، اونموقع هیولاها نمی‌تونن با گوش موقعیت شما رو به راحتی تشخیص بدن. با‌این‌حال ، شلیک از روی زمین موقعیت شمارو لو می‌ده. بعدش، تعداد زیادی هیولا متوجه شما می‌شه و محاصره‌تون می‌کنه و بعد حمله. با گذر زمان، هیولاهای بیشتری متوجه شما می‌شن.»

اخرین بار، وقتی داشتند سعی می‌کردند جسد تانک خونخوار را پس بگیرند، به محض اینکه چن‌گو شلیک کرد، همه برای نجات جانشان شروع کردن به فرار.

گائوفنگ دستش را تکان داد: «خیله خب، این‌بار باید سریع انجامش بدیم! بریم!»

وووش!وووش!وووش!

شش سایه تقریبا همزمان به پرواز درآمدند، و حتی چن‌گو در دست چپش یک مسلسل و در دست راستش یک خنجر داشت.

شش نفر، مانند تصویری تار، با هم به دسته اوسلوت‌ها حمله کردند.

{غرش--} موهای اوسلوت 2 دم، رهبر دسته اوسلوت ها سیخ شد و بلافاصله غرشی از روی خشم سر داد. بقیه 16 اوسلوت هم یک‌به‌یک از روی عصبانیت زوزه کشیدند. این غرش ها بین دو طرف خیابان منعکس می‌شد و آسمان را به لرزه در می‌آورد. هر کدام از اسلوت‌های قوی و تنومند به طرز دیوانه‌واری به انسان‌های در معرض دیدشان حمله می‌کردند.

«بکشیدشون.»

«بمیر تفاله.»

لوفنگ اوسلوت را دید که مانند صاعقه به سمت او پرواز می‌کرد، و یک متر به کنار قدم برداشت. تیغ نامریی در دستش از موقعیت برای کشیدن تیغ نور سردی که مستقیم به سمت گلوی اوسلوت می‌رفت استفاده کرد! اوسلوت که در حال حمله بود غرش خفیفی کرد و سرش پایین آورد تا با چانه‌اش جلوی حمله لوفنگ را بگیرد!

{شی!}

تیغ نامریی خز، روی چانه اوسلوت را شکافت و حتی نیم سانگروهتر از استخوان فک او را برید.

وقتی لوفنگ فر...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ستاره بلعیده شده را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی