ستاره بلعیده شده
قسمت: 49
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
جلد 3، قسمت 9: موقعیت مرگبار
تاندون دم هیولای اوسلوت، بهاندازه خودش ارزشمنده. تیغه روح لوفنگ با صدای "شی" ، بیرون اومد و تاندون شفاف رو بیرون آورد. لوفنگ به ویتای نگاه کرد که کنارش بود و خندید: «برادر تای خیلی قویه. با اون برخوردی که با اوسلوت جفتدم داشتی، خون بالا آوردی و منو به شدت ترسوندی، اما به نظر میآد که حال برادر تای الان کاملاً خوب شده!»
ویتای در حالی که می خندید، به شوخی گفت: «دیوونه شدی؟ نکنه باید به جای خون تف کردن بهزور قورتش بدم؟ در اون صورت آسیبی که میبینم از اینم بدتر میشه!»
چنگو خندید: «باشه، بیاین اینا رو یکییکی بگیریم.»
شش عضو جوخه پتک آتشین روحیه خوبی داشتن. گائوفنگ در حالی که اوسلوت جفتدم رو کالبد شکافی میکرد، کنارش چمباتمه زد. البته تشریح جسد اوسلوت جفتدم خیلی سخت بود.
«لوفنگ برای گروه ما شانس آورده. این اولین روزمونه و دوتا هیولای سطح فرمانده رو پشت سر هم کشتیم.»
چنگو خندید:« هاها، کاپیتان، باید به خاطر این منو تشویق کنی. این من بودم که سعی کردم لوفنگ رو وارد گروهمون کنم.»
اعضای گروه با خوشحالی خندیدند.
چشمای لوفنگ فوراً گشاد شدن انگار که دمش آتش گرفته باشه: «هوم؟» شرایط دقیقاً مثل آزمون سرعت عکسالعمل بود که توش باید از گلوله های لاستیکی جاخالی میداد:—— هوا جلوش تار بود و یه گلوله دیده میشد!
سرعت گلوله حداقل 10 برابر بیشتر از گلوله های لاستیکی مورد استفاده توی تست بررسی سرعت عکسالعمل بود! لوفنگ حتی وقت نکرد که به کسی اخطار بده.
تحت استرس شدید، بدن لوفنگ فوراً شروع به ترشح آدرنالین کرد و قلبش با سرعت نگرانکنندهای شروع به تپیدن کرد. تمام موهای بدنش سیخ شدن و ذهنش به حدی رسید که قبلاً نرسیده بود! حتی نیروی معنویای که در اعماق وجودش خوابیده بود، به طور خودکار، سراسر بدنش پخش شد!
یه موقعیت مرگ و زندگی بود!
غریزه بقای ذاتی انسان باعث شد که بدن و نیروی معنوی لوفنگ فوراً به بالاترین حدش برسه!
"پوو!"
گلوله سوراخکننده به سمت مغز لوفنگ شلیک شد و زره هوا رو شکافت.
لوفنگ از تیغه روحی که داشت باهاش دم اوسلوت رو میبرید، برای متوقف کردن گلوله استفاده کرد. اون بدنش رو به بالاترین حدش رسوند و از تمام قدرتش برای چرخوندن تیغه استفاده کرد. در حالی که کمرش نیروی اول رو اعمال میکرد، وقت کافی داشت تا نیروی دوم رو هم اعمال کنه!
همه چی سر جای خودش قرار گرفت! در مواجه با مرگ، بدنش به طور طبیعی میتونست نیروی دوم رو واردکنه، در حالی که تمرکز و بدنش در حد نهایی خودشون بودند.
تیغه صاعقه نه مرحلهای——مرحله اول!
در واقع کار کرد!
سرعت تیغه روح فوراً بالا رفت!
"شتاب دادن!" لوفنگ همچنین از نیروی معنویش، روی تیغهروح استفاده کرد تا اون رو از اینی که هست سریعتر بکنه!
"کند کردن!"
بدون معطلی، نیروی معنوی، روی گلوله زرهشکاف استفاده شد که با سرعت فوقالعاده به سمتش پرواز میکرد. گلوله زرهشکاف از 4 ماخ [1]به 1 ماخ کاهش یافت! و با یک "کلانگ!"، تیغه روح لوفنگ مستقیماً به گلوله زرهشکاف اصابت کرد.
نوک گلوله زرهشکاف به تیغه فشار وارد کرد و بعدش برگشت.
"پنگ!"
گلوله زرهشکاف دیگه به ...
کتابهای تصادفی

