جوانترین پسر استاد شمشیر
قسمت: 41
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
یک شوالیه 5 ستاره...
جین پیشبینی کرده بود که حداقل سه سال و حداکثر پنج سال طول میکشد تا به آن مرحله برسد. در واقع، رانكاندلها به صورت متوسط تا سن 20 سالگی به مرحله 5 ستاره رسیدهاند.
با این حال جین شوالیه 5 ستاره کاجین را در سن 15 سالگی شکست داده بود.
در حالی که درست بود که کاجین، جین را دستکم گرفته بود و گاردش را پایین گرفته بود، پسر باز هم برنده بود حتی اگر دوئل دیگری داشتند.
«تو... مقابل جوانترین باختی؟»
«هاا، جدی میخوای به ما دروغ بگی؟ این اصلا منطقیه؟ جوانترین اونا تا چند وقت پیش فقط یک شوالیه 3 ستاره بود. مهم نیست چقدر احمق هستی، این غیرممکنه.»
میو و آنه چیزی که از گزارش کاجین شنیده بودند را باور نمیکردند.
این یک واکنش تعجب آور نبود. جین حمله غافلگیرانهای انجام نداده بود و کاجین به خود نقصی نداده بود. شوالیه 5 ستاره به مراتب تجربه و قدرت بدنی بیشتری نسبت به پسر رانكاندل داشت.
«من هیچ بهونهای ندارم.»
«یا شاید از اونجایی که اون یک رانکاندل خون خالصه، راحت با اون برخورد کردی؟»
«یا از اون رشوه گرفتی؟»
«قطعاً اینطور نیست، بانوهای من.»
«پس ماجرا چیه؟ تو جدی میگی که جوونترین در این مدت کوتاه به مرحله 5 ستاره رسیده؟ جدی میخوای که ما این رو باور کنیم؟»
«هر کس دیگهای در زمین تمرین میتواند برای من شهادت دهد.هاله اون حداقل برای یک شوالیه 5 ستاره بود.»
«ها!»
میو عمیقاً اخم کرد و آنه تمسخر کرد.
«فراموشش کن. تقصیر منه که از کسی مثل شما توقع زیادی دارم. از جلوی چشمام دور شو.»
به محض خروج کاجین از اتاق، دو خواهر به هم خیره شدند.
«کوچیکترین رسماً نیشهاش رو برای ما باز میکنه، اینطور نیست؟»
{به ریش ما میخنده.}
آنه از خواهرش پرسید.
«نه، این فقط به ما مربوط نیست. اون دندونهای نیش خودشو علیه همه افراد قبیله آشکار میکنه. ما باید ماموریتی رو به اون محول کنیم که مطمئناً دفعه بعد اونو میکشه... یا حتی باید چند نفرو بفرستیم دنبالش که از این مطمئن بشن...»
در باغ شمشیرها ناگهان غوغا شد.
شایعهای مبنی بر اینکه جین، کاجین را شکست داده و رسماً قویترین دانشجوی کلاس متوسط شده است در بین خدمتگزاران پخش شده بود. با این حال، بسیاری از آنها نمیتوانستند این داستان را باور کنند، درست مانند میو و آنه.
جین چقدر سریع رشد کرده بود. اگر تمام رانكاندلهایی را كه قبل از سن 16 سالگی در تاریخ هزار ساله این قبیله به شوالیههای 5 ستاره تبدیل شده بودند، بشمارید، فقط سه نفر بودند: اولین پدرسالار تمار، سیرون و لونا.
با این حال، افراد قبیله فقط از رشد او در شمشیرزنی خبر داشتند.
5ستاره در شمشیرزنی، 4 ستاره در جادو، و 4 ستاره در قدرت معنوی.
شخص مورد نظر نیز انتظار نداشت به این سرعت به مرحله 5 ستاره برسد.
او از زمان بازگشت از مامیت به سادگی با سنگهای شفاف تمرین میکرد، اماهاله او در کمترین زمان به 5 ستاره رسید.
در وقفههای تمرینی سنگ شفاف، او شمشیر خود را باهاله میپوشاند و آن را حفظ میکرد. و هر بار میتوانست هالهای را که در بدنش با سرعتی باورنکردنی جمع میشود حس کند.
این پدیده صرفاً به دلیل استعداد طبیعی جین در شمشیرزنی رخ نداد.
به دلیل همافزایی بود.
همافزایی بین سه نیرویی که در بدن او جریان دارد: انرژی معنوی، مانا وهاله.
مردم عادی هرگز شانس استفاده از هر سه نوع انرژی را نداشته اند، بنابراین از این واقعیت بی اطلاع هستند، اما جین متوجه شد که انرژیها با یکدیگر تعامل دارند.
اگر یکی از قدرتها قویتر شود، بر دو قدرت دیگر نیز تأثیر میگذارد و تقویت میکند. علاوه بر این، تأثیرگذارترین انرژی در میان این سه، انرژی معنوی است.
بنابراین، به دلیل «تراکم انرژی معنوی» که جین بار گذشته تجربه کرده بود، انرژی معنوی او افزایش یافته بود و دو قدرت دیگر او را نیز تقویت میکرد.
در نتیجه، تعداد کانالهایی که از طریق آنهاهاله و مانا در بدن او جریان مییافت، افزایش یافته است. انگار جین بدون انجام هیچ کاری، در لاتاری برنده شده بود.
«الان که من به طور علنی فاش کردم که در سن 15 سالگی به 5 ستاره رسیدم، خواهر و برادرهای من از اینجا به خوبی عصبی میشن.»
جین دستاوردی باورنکردنی داشته است.
با این حال، او هنوز آنقدر قوی نبود که با خواهر و برادرش روبرو شود. به استثنای دوقلوهای تونا، سایر پرچمداران این قبیله اگر فرصتی پیدا میکردند، به راحتی میتوانستند جین را زیر پا بگذارند.
...