فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد

قسمت: 56

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

بالتای 5

Ch 56

بعد از مقداری صحبت با هامر من و اون با هم از چادر مهمانان خارج شدیم و اون به محافظانش گفت که به کارهای روزمره خودشون‌ بپردازند و به دیگر ارک‌های قبیله هم اطلاع بدند که آرتاس از امروز عضوی از قبیله اون‌ها هست و هامر دستور داده که با نهایت احترام با اون برخورد کنند.

بعد از اون هامر جاهای مختلف قبیله رو نشونم داد که جالب‌ترین قسمتش معبد باد بود جایی که اورک‌ها مجسمه چاک رو می‌پرستیدند و شیوه نیایش اون‌ها هم یک رقص خلسه مانند بود که رقاص چشم‌هاش رو می‌بست و شروع به چرخیدن به دور خود می‌کرد و همزمان یک آواز سنتی رو می‌خوند و دیگر اورک‌هایی هم که اطرافش بودند همزمان با اون آواز رو تکرار می‌کردند.

بعد از اون هامر من رو به یک محوطه تمرین بسیار بزرگ برد که در اون صدها اورک با سلاح‌های گوناگون در حال تمرین کردن بودند، اورک‌ها به صورت ذاتی با بدنی به شدت قدرتمند به دنیا می‌اومدند و همین دلیلی بود اون‌ها بیشتر به توانایی بدنی خودشون متکی بودند و در اون‌ها هم بیشتر عنصر باد و خاک خودش رو نشون می‌داد و به ندرت اورکی با عناصر دیگه دیده می‌شدند.

در محوطه تمرین متوجه یک نبرد تمرینی شدم که برام جالب بود، نبرد بین هاول پسر هامر و یک اورک دیگه بود، هاول از یک تبرزین بزرگ استفاده می‌کرد و اورک مبارز دیگه هم از دو شمشیر بسیار بزرگ بهره می‌برد، هر دو جنگجو به شدت نسبت به سلاح‌هایی که از اون استفاده می‌کردند آبدیده شده بودند، هر دو اورک در سطح سه بودند و گرد خاک بزرگی رو بر پا کرده بودند و با هر ضربه‌ای که می‌زدند زمین تمرین شکاف بر می‌داشت، هاول بهم توضیح داد که بعد از هر تمرین مسئول زمین تمرین با عنصر خاک کل زمین تمرین رو تعمیر می‌کنه و به حالت اول بر می‌گردونه برای همین اورک‌ها بدون نگرانی تمرین و مبارزه می‌کردند.

زخمی شدن در مبارزه هم امری عادی بود ولی کشتن حریف در مبارزه تمرینی یا زدن ضربه کشنده و خطرناک ممنوع بود، چیز دیگه‌ای که داخل مبارزه اون‌ها برام جالب بود این بود که دو مبارز اصلا از قدرت عناصر استفاده نمی‌کردند و از قدرت خالص بدنی و عضلات ستبرشان بهره می‌بردند، در پایان مبارزه هاول با اختلاف ناچیز پیروز شد.

بعد از مبارزه یک اورک جنگجوی زن جلو اومد، اون اورک، دختری هم سن سال هاول بود و بعد از رسیدن به مقابل هاول یک تبر بزرگ رو که به پشت کمرش حمل می‌کرد در دست گرفت و از مسئول زمین تمرین که کنارشون وایساده بود درخواست کرد که یک مبارزه تمرینی با هاول داشته باشه.

هامر: «اون دختر برادرزاده من هستش، هاول از اون دختر خوشش میاد ولی اون شرط کرده تا زمانی که هاول نتونسته در مبارزه اون رو شکست بده پیشنهاد ازدواجش رو قبول نمی‌کنه.»

آرتاس: «جالبه، بر...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی