قلعه ی شیطان
قسمت: 60
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
هازارد در جلوی محراب ایستاده و با خود فکر میکرد با ارواح قهرمانان که در دست داشته چه از ارتش میلیونی تاریکی و یا ارتش قهرمانان دوک لاموراک چه کند و تنها پس از گذشت زمان زیادی که با خود کلنجار میرفت تصمیم گرفت تا ارواح سطح پنج به بالا را نگه دارد و باقی را جذب محراب کند که با آن محراب درخشید و پس از آن تعداد واحد امتیاز او را 19,278,472 نشان داد تعدادی که هازارد از دیدن آن گیج و سردرگم شد و با در دست داشتن چنین رقم بالایی که دیگر مهارتی نمیتوانست با آن فعال کند نگاه به واحدی کرد که میتوانست با امتیاز احضار کند.
«مزدوران بهشت مرگ»
سطح: سطح ?
حیات: -
قدرت: -
چابکی: -
مانا(تاریک): -
استقامت: -
استعداد: -
100,000 امتیاز ]
تخیلش باور نمیکرد، آیا این به معنی آن نبود که میتوانست حال 192 مزدور بهشت مرگ را احضار کند؟ آیا این به همان معنی نبود که میتوانست 192 موجود مانند عشار را در کنار خود داشته باشد؟ ارتشی تقریبا تشکیل شده از دویست رتبه حماسی؟ با آن دستانش به سمت محراب دراز شد.
«پیش بیایید! پیش بیایید!»
با آن امتیاز او به سرعت به 78,472 سقوط کرد و با آن محراب لرزید که باعث لرزش کل قلعه نیز شد و هازارد را به یاد آن انداخت که زمان زیادی از نرسیدن او به وضعیت ساختمانهای موجود در قلمروش گذشته بود.
با این حال چنین موضوعی اهمیتی نداشت زیرا زمانی که پورتالی عظیم در بیابان الهی مرگ باز شد و موجود افسانهای بلافاصله در بالای پورتال ظاهر شد، موجودی با داس مرگی عظیم و شنلی تاریک، به تمام جاودانههای دیوانهای نگاه میکرد که به این سمت و آن سمت میرفتند.
«192 نفر اجازه عبور دارند! بتازید برای افتخار مرگ! بدانید که بنده نابودی شما را فراخوانده! چهره خدای مرگ را پیش بندگان نابودی پایین نیاورید!»
با آن آنددهایی که عمرشان از بعضی ستارهها بیشتر بود به گونهای جهش زدند و قدرتهای خود را آزاد کردند تا از بقیه همراهان خود سریعتر باشند که باعث شد دهها آندد حماسهای در این بین از بین بروند ولی از آنجایی که در قلمرو خدای مرگ بودند دوباره به زندگی برگشتند با این حال در همان چند ثانیه متوجه شدند که نگهبان افسانهای با داسش ورودی پورتال را مسدود کرده و هر کس که نزدیک میشد را قطعه قطعه میکرد که نشان دهنده پایان تعداد مجاز بود.
«هر کدام از شما حال بیاید قسم میخورم که با هاله واقعی خود او را به رودخانه تهی خواهم فرستاد!»
با آن دیوانگان از ترس هاله مرگ ابدی ساطع شده توسط داس از پورتال دور شدند تا زمانی که ناپدید شد و موجود افسانهای پس از آن شروع به ترک کردن کرد در حالی که با خودش صحبت میکرد.
«کدام دیوانهای میتواند دویست پیر دیوانه را مدیریت کند؟»
_
در آن سمت پورتال و در جلوی محراب موجودات عجیب و غریب آندد در شکل و شمایلی ناشناخته و پر از تیغه و یا بدنهایی ترکیبی و پیوند خورده همانطور مانند سیل به بیرون میریختند و شروع به پر کرد...
کتابهای تصادفی

