قلعه ی شیطان
قسمت: 37
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
هونکو پادشاه شیطانی بود که در بین دیگر پادشاهان شیاطین نخبه ای با قدرت بالا در حملات جادویی شهرت داشت ، رتبه او به سرعت به کمک نیروهایش بالا می رفت و تلفات او در جنگ هایی که داشت و یا دفاع در برابر قهرمانان برابر با صفر بود ، چنین موفقیتی حسادت و تشویق بسیاری از پادشاهان شیاطین را در پی داشت ، ولی سرنوشت او را به عنوان شخصیت اصلی خود نمی شناخت .
در این هنگام بود که پادشاه شیطانی دوپلینگر موجوداتی که خودشان را به شکل موجودی در می آوردند که قبلا آنرا هضم کرده بودند شروع به هجوم در منطقه او کردند و او که خودش را نفرین می کرد زیرا قلمرو اش در نزدیکی قوی ترین پادشاه شیطان سطح پنج بود ، بهموث ها اژدهایان ، هیدرا و هر گونه موجودات کمیاب و قدرتمند از زمین و آسمان به قلمرو او هجوم آورده بودند ، صد و پنجاه هزار چشم شیطان حال فقط یک دهم تعداد قبلی خود بودند زیرا که موجودات مقابل آنها بدن هایی بسیار مقاوم در برابر جادو و روح دوپلینگر ها آنچنان پیچیده بود که با حمله روحی چشم های شیطانی دیگر نمی توانستند از حمله خود عقب نشینی کنند و گویی در مردابی گیر می کردند که راه خروجی از آن وجود نداشت.
هونکو به راحتی به یاد آورد ، آخرین راه چاره ای که داشت و آن هم قبول کردن پیوستن به اتحادی بود که زمانی طولانی از فرستاده شدن دعوتنامه آن برای او می گذشت .
پادشاه شیطانی سطح ششم پادشاه شیطان غوغا وحشت او را به عنوان عضوی از اتحاد خود نیاز داشت و به او درخواست پیوستن به آن را فرستاده بود .
پس از آن و عبور وحشت به همراه پادشاه شیطانی سطح ششم دیگری که ساکیبوسی بسیار زیبا بود از دروازه جا به جایی به همراه ارتش هایشان متشکل از شیاطین و اورک ها ، دیگر فقط سقوط نیروهای پادشاه شیطان دوپلینگر در چشمانش بود تا زمانی که فقط خود او مانده ، محاصره شده در جلوی محرابش در حال التماس برای زنده ماندن ، البته او هیچ وقت نفهمید که چه اتفاقی برای دوپلینگر افتاد زیرا پادشاه شیطان ساکیبوس محراب را با زمین اطرافش به کمک وحشت بلند کرد و با پادشاه شیطان دوپلینگر به قلمرو خود بازگشت .
با اینحال که او از نجات جانش بسیار راضی بود ولی دستورات وحشت و کنترلش بسیار او را خشمگین می کرد ولی نمی توانست در برابر آن به دلیل قراردادی که...
کتابهای تصادفی



