همه به غیر من بازگشته هستن
قسمت: 190
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۸۹
ایلهان و لیرا با عجله دروازه را ترک کردند و به زمین بازگشتند. سپیرا جلوی دروازه سیاهچال زیر آب منتظر بود.
[از ارتا شنیدی چی شده؟] (سپیرا)
[قیافم اینجوریه چون شنیدم. باید عجله کنیم!] (لیرا)
[هرچند آزاردهندهست. اما حتی اگه عجله کنیم کاری از دستمون برنمیاد.]
به دلیل تفاوت در تجربه، سپیرا منطقیتر از لیرا با شرایط کنار میآمد. گرچه مشتهای گره شدهاش نشان میداد که آنچه در دلش میگذرد با لیرا تفاوت چندانی ندارد!
[دروازه کاملا بسته شده. هیچ راهی وجود نداره که ارتش بهشت بتونه با اون مکان ارتباط برقرار کنه چون یه دنیای متروکه. حالا فکر کنین، هدف دیگهای پشت اقدامات ارتش شیطان نابودگر و ارتش نور درخشان وجود داشته باشه.] (سپیرا)
لیرا از شدت عصبانیت فریاد زد:
[دلیل همکاری کردنشون؟ برای ربودن میرِ ما بود!؟ به این خاطر که اون بامزهست؟ میدونستم بهخاطر بامزه بودنشه!]
ایلهان به سر او زد تا آرام شود.
«شنیدم میر برای نجات بانو میرا وارد شد. اگه اینطوره، هدف میر نبود، میرا بود.»
[اگه دقیقتر بخوایم بگیم، نایونا هدف بود که توی انجمن مشترکی با اونه. زنی که از نعمت الهه زیبایی برخورد داره.] (سپیرا)
[اوه، اون زن، که اینطور.......] (لیرا)
چشمان لیرا تنگ شد. ایلهان با نگاه کردن به او پرسید.
«چی، انتظار داشتین که این اتفاق بیفته؟»
[ام، آره. فکر میکردم که ممکنه اون یه روزی مورد هدف قرار بگیره.]
لیرا در حین صحبت شانههایش را بالا انداخت.
[توسط هرکس بجز ارتش بهشت.]
«چیه، اون زن قدرت اینو داره که یه دنیا یا همچین چیزی رو خراب کنه؟»
[نه، این نیست. اون از نعمت الهه زیبایی برخورد داره. همین دلیل کافیه تا به یه هدف تبدیل بشه. به این دلیل هم هست که فیتا خیلی زود بهش چسبید.] (لیرا)
[آره. اگر کسی روی زمین باشه که مورد هدف قرار بگیره، اون زنه.] (سپیرا)
ایلهان در سکوت به دو فرشته نگاه کرد و توضیح بیشتری خواست. لیرا با پذیرفتن این واقعیت که نتوانستند میر را نجات دهند، آهی کشید و توضیح داد:
[......اون زنیه که الهه زیبایی بهش برکت داده. و اینم هست که، رهبر ارتش نور درخشان،...
کتابهای تصادفی


