فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

همه به غیر من بازگشته هستن

قسمت: 171

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۱۷۰

همانطور که انتظار داشت، بیشتر کشورهای جزیره‌ای نزدیک آمریکای جنوبی، ویران شده بودند. جزایری که آثار سوزاندن اجساد، پس از کنده شدن پوست‌شان در آن‌ها مشاهده می‌شد، مثل اولین گروهی که دید، کسانی بودند که مشغول عملی کردن نقشه‌هایشان بودند.

محل توقف ایل‌هان هم یکی از آنها بود. در منطقه‌ای که میان دو ساختمان پنهان شده بود، یک فرد زره پوش که شبیه یک شوالیه فرمانده بود، که صدها نفر از زیردستان خود را به انجام آن کار نفرت انگیز هدایت می‌کرد.

«کاپیتان، نیازه اینقدر مراقب باشیم؟»

«فقط می‌تونستیم باهاشون بجنگیم. آدمایی که از زمین به دنیای ما اومدن ضعیف بودن، مگه نه؟ اونا بهمون می‌خندیدن چون نمی‌تونستیم بهشون آسیب برسونیم.»

«کی بهتون گفت به جای دستاتون دهنتون رو تکون بدین؟»

«چون از بالا دستور دادن نمیشه کاری درموردش کرد. وقت زیادی نداریم پس عجله کنین!»

به نظر می‌رسید که آنها دلایل خاص خود را داشتند. همین کافی بود، ایل‌هان به آرامی سر تکان داد و دستش را حرکت داد. پنج نیزه بالای سر کاپیتان رده سوم ظاهر شدند و مستقیم به سمت کلاهخود او فرود آمدند و بدنش را از بین ببردند.

[شما ۱۴,۰۳۹,۳۸۴ تجربه کسب کردید.]

[شما آمار کرومانو لی پدرو سطح ۱۳۴ را به دست آوردید.]

«ک-کاپیتان!؟»

«د، دست از کار بکشین! همه‌تون دست از کار بکشین! کاپیتان در اثر حمله مرده!»

آشوب در محیط ایجاد شد. این محیطی بود که ایل‌هان بیشتر از همه دوست داشت. او بی‌رحمانه نیزه‌ها را ریخت و آنها را کشت.

در مقابل آنها هم نمی‌خواست از هیچ روش دیگری استفاده کند. فقط با توانایی خود که برای کشتن سریع بسیاری از دشمنان طراحی کرده بود، می‌خواست آنها بیهوده بمیرند.

طوری که هیچکدام نمی‌دانستند چه کسی آنها را کشته. طوری که بدون دستیابی به خواسته‌شان مردند.

ایل‌هان تنها در عرض ۳۰ دقیقه از بیشتر از ۱۰ جزیره عبور کرد و ۷ رده سوم و ۲۹۰۰ رده دوم را کشت. کار زیادی به نظر نمی‌رسید چون ایل‌هان و زمین غیرعادی بودند، اما در واقع، این تعداد، یک گردان کامل از دنیاهای دیگر بودند.

«این فقط شروعشه.»

حداقل در جزایر اطراف اینجا دیگر اثری از مهاجمان وجود نداشت. قلب او از این واقعیت که جزایر، خالی از سکنه شدند، چون تمام ساکنان کشته شده بودند، به درد آمد، تا وقتی ارتش دیگری به این منطقه حمله نکند، ایل‌هان هرگز به اینجا باز نخواهد گشت.

اگر بپرسید، آیا آنها از بین رفتند؟ پاسخ منفی است. در میان کسانی که کشته بودند نه تنها هیچ شخصی مسئول این حادثه به نظر نمی‌رسید، بلکه دروازه‌ای برای اتصال به دنیای دیگری نیز پیدا نکرد.

از آنجایی که با دنیای دیگری ارتباط برقرار ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب همه به غیر من بازگشته هستن را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی