همه به غیر من بازگشته هستن
قسمت: 148
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۴۷
بعد از اینکه گرگهای قرمز از بین رفتند، انسانها در حالی که هنوز در حالت آماده باش بودند، گرگهای سیاه را محاصره کردند. در ابتدا آنها آماده بودند تا بلافاصله به گرگهای سیاه حمله کنند، اما به لطف آنچه سوسانو ناگهان اعلام کرد، این حمله متوقف شد.
«پس.»
رئیس انجمن خدای صاعقه، کانگ میرا، دستش را روی پیشانیاش گذاشت و سعی کرد تا حد امکان آرامش خودش را حفظ کند و در عین حال با ایلهان وضعیت را تایید کند.
«اینا همشون زیردستت شدن؟»
«بله.»
ایلهان با تکان دادن سرش، نگاهی به آریسیا انداخت. او به همراه فلِمیر جلو رفتند و با تعظیم به او سلام کردند.
وقتی او کمی عقبتر رفت و پشت سر ایلهان زانو زد، همهی گرگهای زندهمانده با او همراه شدند. این یک اعلامیهی تسلیم بود.
«اوه خدای من...»
«دیوونه. حالا هیولاها رو رام میکنه؟ توی مقیاس بزرگی؟»
«چطور...»
همه شوکه شدند. برای هیچ یک از آنها عجیب نبود اگر فریاد میزدند «باورم نمیشه!» یا «نمیتونم اینو بپذیرم!»، اما هیچ کس این کار را نکرد. دلیلش این بود که اگر مخالفت میکردند، وجود سوسانو را زیر سوال میبردند.
«همه رده چهارمها به استثنای اون مرد، فلِمیر از بین رفتن. در صورت تمایل میتونین برای تایید اجساد وارد دروازه بشین.»
«ما به حرفات شک نداریم. اما، اونا هیولا هستن و به همین دلیل، هیچ کاری نمیتونیم کنیم جز اینکه نگران باشیم.»
سوسانو گفت: «من مسئولیتش رو میپذیرم.»
رئسای انجمنها همگی ناخودآگاه سرشان را تکان دادند.
ایلهان به آریسیا و فلِمیر نگاه کرد و برای روشن کردن موضوع گفت: «همه این کارا رو برای شما انجام میدم، پس میدونید وقتی خرابکاری کنین چه اتفاقی میافته، درسته؟» البته گرگها انگلیسی نمیفهمیدند، اما انگار متوجه چیزی شده بودند و مثل دیوانهها سر تکان میدادند.
«پس، میخوایم ورود این افراد رو به دروازه تأیید کنیم.»
این خیلی ساده بود. وقتی ایلهان دستور داد، فلِمیر تمام ۳ هزار گرگ سیاه باقی مانده را وادار کرد که از دروازه بگذرند.
کتابهای تصادفی