فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

همه به غیر من بازگشته هستن

قسمت: 74

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل هفتاد و سوم:من یه یزدانم؟(شش) نقشه ی پرت کردن حواس اروچی کم کم داشت به مرز های حد خودش نزدیک می‌شد. (کوااااااااا) اروچی همچنان دیوانه وار ایل هان رو دنبال میکرد، هرچند از اونجایی که یکی از سر هاشو رو از دست داده بود دیگه نمیشد بهش گفت یاماتا نو اروچی، اروچی هفت گلوله‌ی ارغوانی به سمت اون پرتاب کرد اما اون از همه شون جاخالی داد و بالاخره متوقف شد. به نظرش به اندازه ی کافی از مردم فاصله گرفته بود، این مکان بهترین جا برای مبارزه بود. «ارتا، یه دستی بهم برسون» [باشه ولی چطور ممکت کنم؟] «برو تو صفحه ی رسمی ونگارد و این پستی که بهت میگم رو همه جا ارسال کن، اکثرش رو تو اس‌ان‌اس بفرست» بعد از شنیدن این حرف متعجب شد. «براشون بنویس اگه همین الان نیان و به ما کمک نکنن اون وقت دیگه هیچ کدوم از بلیت های خرید سلاح های رده بالایی که قراره دوماه دیگه فروخته بشن بهشون نمیرسه» ]باشه اما مطمئنی؟ تو که خیلی رو استاندارد ونگارد اصرار میکردی] «فقط قبل از اینکه آدمای بیشتری بمیرن انجامش بده» یو ایل هان بعد از دستور دادن به ارتا در سکوت فرو رفت، موفق شده بود اون هیولا رو به یه ناحیه متروکه بکشونه اما واقعا هیچ راهی برای جنگیدن با همچین هیولایی به ذهنش نمی‌رسید. خیلی خوب بود که تونسته بود یکی از سر هاشو با کمک پایل‌بانکرش بندازه اما اگه میخواست نیمه ی خالی لیوانو ببینه به این معنی بود که اون با بهترین سلاحش فقط تونسته بود یکی از سر هاشو رو قطع کنه. اون هنوز هفت سر و هشت دم دیگه داشت، شاید بهتر بود فقط به بدنش حمله میکرد و بیخیال اون۵۱مزاحم میشد اما بعیده اروچی اونقدر مهربونم باشه که بهش اجازه بده حمله کنه، بهترین مهارت اون و چیزی که باعث شده بود به اون لقب سوسانو بدن الان دیگه بدرد نمی‌خورد، همینطور نیزه اتلات. «ها» اون با تمام توانش اتلات رو به سمت اروچی پرت کرد اما نیزه اصلا به اون نرسید، فلس های اون به راحتی نیزه رو دفع کرده بودن، اگه این یه بازی بد الان یهoیا missگنده بلای سر اون ظاهر میشد! (کوااااااااااا) [وای یزدان، اون ضربه میتونست یه سطح نودی رو بفرسته اون دنیا اما یه خراشم رو این نره غول ننداخت!] هر سه ی قدرت ابر انسانی، قدرت حمله ی اتلات و مهارت استاد نیزه باهم دیگه نتونستن از سد دفاع اروچی بگذرن، اون تا حالا به بهترین نحو عمل کرده بود انگار بالاخره محدودیت های کسی که نمیتونست از مانا استفاده کنه ظاهر شده بود. «البته معلوم بود اینطور میشه» قدرت اتلات کافی نبود اما نیروی پایل‌بانکر حتی با از دست دادن مزیت غافلگیری میتونست به اون هیولا آسیب بزنه اما درحال حاضر مشکل زمان لود کردن اون بود. حتی با فعال بودن قدرت ابر انسانی لود کردن اون یک دقیقه ی کامل وقت میبرد. (کوووووووواا) «ولش کن، اون نمیشه» ایل هان از نقشه کشیدن دست برداشت و به سرعت از گلوله های جادویی اروچی جاخالی داد، اون حتی نمیزاشت یه لحظه نفس بگیره. (کوووووووو) با توجه به آسیب شدیدی که دیده بود اون خیلی مراقب بود که دوباره زخمی نشه به همین دلیل اروچی با حملات دور برد نمیزاشت ایل هان موقعیتی بدست بیاره. به احتمال زیاد تنها حمله ی اون هیولا فقط این گلوله‌های جادویی نبود، به خاطر همین ایل هان شدیداً مراقب بود که گاردش در مقابل این موجود پایین میاد وگرنه ممکن بود وضع بدترم بشه. بدین حال چه گاردش رو بالا می‌گرفت چه نه این حقیقت که اوضاع خیلی خرابه تغییری نمی‌کرد. «اتلات کافی نیست، وقت استفاده از پایل‌بانکرم ندارم پس چه گلی به سر بگیرم؟ نارنجک براش پرت کنم؟» لعنت به این سختی جهنمی! ایل هان ناسزا گویان به همراه فرشته ها مدام در حال فرار از حمله های اروچی بود. (کوااااااااااا) در همون لحظه صدای روح مانند دختری که انگار مستقیم از توی یه فیلم ترسناک بیرون اومده بود به گوش رسید. {اژدها، نه فقط ریشه ی ایل جونور به اونها برمیگرده پس، من مطمئنم این هیولا یه اژدهازاده!} «چی؟» وقتی ایل هان به آرومی اینو گفت، موجودی که بیشتر از هرکس دیگه ای از نژاد اژدهایان نفرت داشت، ریتا کاهار جواب داد: [اون جونوری که بهش میگید یاماتا نو اروچی یه اژدهازاده، این مانا این هاله... من اشتباه نمیکنم!] «اوه، البته البته، منم میدونستما هرچند مطمئن نبودم. » با این حال اینکه اوضاع خیلی خرابه که تغییر خاصی نکرد... ! ایل هان درحالی که زیر لب غرغر میکرد ناگهان متوجه چیزی که ریتا سعی داشت بهش بفهمونه شد! حداقل این کار بهتر ازین بود که هی نق بزنه که نمیتونه ببره، اون با لطافت سلاحش رو از کیف ذخیره اش بیرون آورد. نیزه‌ی اسپایک ویرانی، فرشته‌ی مرگ اژدها. نیزه ای که احتمال ضربه ی کاری و آسیب ضربه ی کاری رو در برابر اژدهازاد ها ۰۵۱درصد افزایش میداد! قابلیت رده گامایی که تا حالا بلا استفاده بود بالاخره فرصت درخشش پیدا کرد. [یه گروه دیگه از گلوله های جادویی!] ارتا وقتی دید اروچی دوباره آماده ی شلیک اون گلوله‌های ارغوانی که مانای خروشان ویرانگری رو در درون خودشون داشتن میشد جیغ کشید، ایل هان با پرش دوباره جاخالی داد. «خب اینم از نیزه، حالا میشه چه فکری تو سرتونه؟» [اگه ضربه ی کاری بزنی قدرتت خیلی بیشتر میشه و میتونی بجنگی٬ حتی تو بدترین حالتم ضربه هان از پایل‌بانکرت قوی ترن!](لیتا) نیزه ای که میتونست شانس ضربه ی کاری و قدرتش رو دو و نیم بار در برابر اژدهازاد ها افزایش بده٬ حتی با اینکه تحمل حمله های این موجود تقریبا ناممکن بود اگه اون میتونست بهش ضربه کاری بزنه میتونست باهاش مبارزه کنه! به علاوه اون ...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب همه به غیر من بازگشته هستن را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی