فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

همه به غیر من بازگشته هستن

قسمت: 59

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل پنجاه و هشتم: انتقال(شش)

بعد از یه خواب شب آروم، ایل‌هان تونست خستگی چند روز جنگ پیا‌پی رو از تنش بیرون کنه، همه‌ی این‌ها به لطف استادی اون تو مهارت استراحت بود.

حالا وقت رفتن به هدف بعدی بود، اون باید به چین می‌رفت.

وقتی به مادرش گفت اون اینطور جواب داد: «بازم داری می‌ری بیرون؟ خب اگه اینطوره مامان هم یه سر می‌ره یو آئومین.»

«دوباره غذای دریایی تازه پیدا شده؟»

«یه همچین چیزی.»

یو ایل‌هان داشت از خوردن گوشت ناشناخته‌ای که از تو تابه می‌خورد نهایت لذت رو می‌برد، واقعا که انسان‌ها قابلیت سازگاری شگفت‌انگیزی دارن.

بعد اون به کارگاهش رفت و تعمیر تمام وسایلش رو شروع کرد، اول از همه سراغ نیزه‌های کوتاهی که به سمت هیولاهای جهش‌یافته انداخته بود رفت، بعد از اون سراغ زرهش و در آخر با عشق و علاقه به پایل‌بانکرش رسیدگی کرد تا دوباره ده ضربه‌ش پر بشه.

به نظر می‌رسید مقدار دفاع و حمله زره و سلاح‌هاش بیش‌تر شده باشه اما اون تصمیم گرفت فعلا بهش اهمیت نده.

[خب حالا می‌خوای سلاح ملکه رو درست کنی؟‌ اگه اینطوره به‌نظر من یه‌دونه از این سنگ‌ها براش کافیه.]

یو ایل‌هان با لبخندی جواب داد:

«فعلا نه، چیزی به ذهنم نمی‌رسه، زره و سلاح خاصی هم لازم ندارم.»

[پس چرا یه‌سری لوازم جانبی نمی‌سازی؟]

ایل‌هان اصلا انتظار چیزی که آرتا گفت رو نداشت، با صدای آرومی پرسید:

«لوازم... جانبی؟»

[آره.]

اون کاملا بازی‌های فانتزی که قبل از تغییرات عالی بازی می‌کرد رو فراموش کرده بود اما با حرف لیتا دوباره داشت اون‌ها رو به یاد می‌آورد، تو اون بازی‌ها سلاح و زره تنها چیزهای مهمی نبودن که می‌شد داشت.

اون به لیتا که تو کف دستش نشسته بود گفت:

«می‌شه یکم بیش‌تر توضیح بدی؟»

[همه‌ی دست‌سازه‌ها که سلاح نیستن، با آغشته‌سازی مانا می‌شه مانا رو تو هر آیتمی قرار داد، لازم نیست حتما سلاح یا زره باشه.]

«درسته... از این به بعد بیش‌تر از این راهنمایی‌ها بکن.»

نه فقط تو بازی‌ها، بلکه تو رمان‌های فانتزی هم کلی آیتم مهم دیگه هم وجود داشت که قدرت‌های خاصی توشون قرار داده شده بود، مثل گردبند و دست‌بند و گوشواره و...

لیتا و آرتا داشتن می‌گفتن که ایل‌هان می‌تونه از این‌جور چیزها هم بسازه.

هر زره و سلاح کاربردی مشخص داشتن، حمله و دفاع اما این آیتم‌ها می‌تونستن یه قابلیت کاملا منحصربه‌فرد داشته باشن.

آرتا: [می‌خوای چیزی بسازی؟]

«آره.»

[من که حلقه خیلی دوست دارم!]

«من نه، ساختش خیلی زمان می‌بره.»

[آه... درسته...]

ایل‌هان سالم‌ترین قسمت‌های مرغ تندر رو بیرون آورد و باهاش یه بازوبند ساخت، بازوبند خیلی معمولی و بی‌ریخت بود اما به‌نظر با مقاومتش شمشیر‌های معمولی نمی‌تونستن بهش صدمه...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب همه به غیر من بازگشته هستن را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی