بذر کتان: کازوهیکو
قسمت: 4
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر ۴
شبه و کازوهیکو برای هواخوری به لبه ی یکی از زوایای همچنان سالم برج ارتش اومده. ماه هرچند کامل نشده اما نور زیادی رو تابش میکنه. کازوهیکو سیگاری رو روشن میکنه و مشغول نگاه کردن به دوردست ها میشه. شهر خاموش نیست اما مثل گذشته هم نورانی و پرتحرک به نظر نمیرسه. این احتمالا به دلیل اینه که شهر هم مثل برج ارتش دچار مشکل شده. منابع نور باقی مونده هم احتمالا از نوعی هستن که نیازی به برق ندارن چون سیستم برق شهری قطع شده و صرفا ساختمون هایی می تونن از این نعمت برخودار باشن که از قبل یک سیستم برق اضطراری رو نصب کرده باشن.
جنبشی که در لبه ی یکی از سازه ها رخ میده توجه کازوهیکو رو جلب میکنه. اون تازه متوجه میشه که هیچ نگهبانی بیرون از ساختمون نیست و همه نهایتا از پشت پنجره ها میتونن بیرون رو زیر نظر بگیرن. کازوهیکو همچنین تعجب میکنه که خودش چطور تونسته به بیرون از ساختمون بیاد؟ از کدوم راه این کارو کرده؟
هر چند اون و سربازانش امروز تلاش کردن تا راهی رو به بیرون از ساختمون ایجاد کنن اما به خاطر نبرد سختی که پشت سر گذاشته بودن نیاز به استراحت داشتن و عملیات حفاری نیمه کاره موند.
قبل از اینکه کازوهیکو بتونه منطق خودش رو به طور کامل به چالش بکشه، دو دختر جوان رو میبینه که ظاهرا برای خرابکاری و دزدی به سراغ اون ساختمون اومدن. کازوهیکو فورا یکی از او...
کتابهای تصادفی


