فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد دوباره یک سوپراستار

قسمت: 57

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل 57 شانگری‌لا

صدای ملایم و آرام‌بخشی در کنار گوشش بود و موسیقی جاز که در پس‌زمینه پخش می‌شد نیز بسیار دلنشین بود.

دکوراسیون چوب گردو، همراه با کاناپه‌‌ها و کوسن‌های نرم، فضای راحت و در عین حال بسیار مجلل این مکان را به نمایش گذاشته بود. پنجره‌هایی که در این مکان مرتفع تا کف وجود داشتند، منظره شبانه شهر را به شکل خیره‌کننده‌ای نشان می‌دادند. بالکنی هم وجود داشت که می‌شد بیرون رفت و هوای تازه شب را تنفس کرد. این محبوب‌ترین بار شبانه در داخل باشگاه انحصاری فقط برای اعضای "شانگری‌لا" بود.

لین‌چن‌یوان با دقت منوی شر+اب را گرفت. چشمان شکوفه هلویش را کاملا باز کرد و به اطرافش نگاه کرد و کمی احساس ناراحتی کرد.

کانگ‌ژیان منوی شر+اب دیگری را در دست داشت. در آن ارزان‌ترین لیوان ش+راب از 10.000 یوان شروع می‌شد، حتی یک لیوان آب سودا 100 یوان قیمت داشت. اگرچه این باعث می‌شد پوستش کمی درد بگیرد، اما او آرام بود و یک لیوان ش+راب کمی گران‌تر از ارزان‌ترین لیوان را سفارش داد و به لین‌چن‌یوان که روبروی او روی مبل نشسته بود، نگاه کرد: «تو چی؟»

لین‌چن‌یوان همچنان به اطرافش نگاه می‌کرد. او با عجله سرش را تکان داد و گفت: «تو برام انتخاب کن.»

کانگ‌ژیان لبخندی زد و یک لیوان دیگر اضافه کرد و پس از مرخص کردن گارسون، رو به لین‌چن‌یوان کرد و گفت: «شیائویوان استراحت کن. در آینده اغلب برای وقت گذرونی به اینجا میایم.»

همه اطرافیان به آرامی صحبت می‌کردند و صدای تق‌تق مؤدبانه لیوان‌ها نیز به گوش می‌رسید. این باعث شد لین‌چن‌یوان نیز صدای خود را سرکوب کند: «برادر کانگ، تو برای صحبت درباره تجارت اغلب به اینجاها میای؟ اینجا خیلی درجه یکه. می‌ترسم کار اشتباهی انجام بدم و باعث شرم برادر کانگ بشم.»

کانگ‌ژیان کاملا معمولی روی مبل خم شد. کت و شلوارش را مرتب کرد: «اشکالی نداره، بهش عادت می‌کنی. افرادی که اینجا می‌یاند اونقدرا هم خاص نیستند، فقط جیب‌های عمیقی دارند، همین. هرچند برای عضو "شانگری‌لا" شدن داشتن پول کافی نیست، یکی از اعضا باید معرفت باشه، در غیر این صورت می‌تونی از یه کارت تجربه برای 3 بار حضور استفاده کنی.»

چشمان لین‌چن‌یوان پر از تحسین شد: «پس برادر کانگ یه عضو قانونیه؟ خیلی شگفت‌انگیزه!»

کانگ‌ژیان در حالی که صحبت می‌کرد، سینه‌اش را جلو داد: «من به زودی یکی از اعضا میشم. شیائوژو از برادر دونگ خواست که من رو برای عضویت معرفی کنه. فکر کنم این ماه باید کارت اعضای خودم رو بگیرم.»

برای لین‌چن‌یوان واضح بود که کانگ‌ژیان به اظهارات خود افتخار می‌کند، بنابراین او را دنبال کرد و چند نکته خوشایند گفت: «اوه، عضو بودن مزایای زیادی داره؟ ش+راب‌ها اونقدر گرون بودند که می‌تونستند من رو بکشند.»

کانگ‌ژیان بلافاصله با خوشحالی لبخند زد: «مهمترین چیز ارتباطاته نه ش+راب آه‌شیائویوان. با اومدن به اینجا من می‌تونم با رؤسایی که اینجا می‌یاند آشنا بشم و فرصت‌های زیادی برای کسب درآمد استفاده کنم. این ارزش واقعی اینجاست.» دلیل دیگر رضایت کانگ‌ژیان از لین‌چن‌یوان نگاه همیشه پرتحسین او بود، نه همانند لی‌شا که همیشه از بالا به او نگاه می‌کرد.

لین‌چن‌یوان سرش را با احترام تکان داد: «که اینطور.» او به اطراف نگاه کرد: «یعنی امشب هیچ رئیسی اینجا هست که برادر کانگ رو بشناسه؟ نباید برای احوالپرسی بری؟»

کانگ‌ژیان نگاهی به اطراف کرد، واقعا چند نفر بودند که او حین دنبال کردن شیائوژو با آن‌ها ملاقات کرده بود. اما در حال گفتگو با افراد دیگر بودند و طوری رفتار می‌کردند انگار کلا او را ندیده‌اند. کانگ‌ژیان مطمئن نبود باید برای احوالپرسی برود یا نه. حالا که خوب فکر می‌کرد، همه این کارها قبلا با راهنمایی شیائوژو انجام شده بود.

کانگ‌ژیان این رؤسا را که در حال صحبت با هم بودند، دید و ترسید. اما لین‌چن‌یوان کنار او بود و تماشا می‌کرد، بنابراین نمی‌خواست کار خطرناکی انجام بدهد. همان لحظه پیشخدمت با شرا+ب آمد، او هم از فرصت استفاده کرد و موضوع را تغییر داد: «بیا، بنوشیم. امشب تو رو اینجا آوردم که کمی چشمات رو باز کنی، پس امشب شخصیت اصلی تو هستی.»

وقتی لین‌چن‌یوان این را شنید، لبخندش پرجنب و جوش‌تر شد: «ممنون برادر کانگ!»

کانگ‌ژیان از هیبت و پرستشی که در چشمان لین‌چن‌یوان می‌دید، بسیار راضی بود. خوشحال جرعه‌ای از شر+اب نوشید. اما حتی فرصت این را نکرد که فکر کند طعم ش+راب با برچسب قیمت آن مطابقت دارد یا نه، ناگهان آشفتگی و غوغایی ناگهانی و آشکار در اطراف او به وجود آمد.

صدای اولیه آرامی که در حال صحبت بودند، بلندتر شد. حتی عده‌ای بودند که ایستادند و به سمت ورودی بار رفتند. این یعنی قطعا رئیس بزرگی وارد شده بود که نفوذ بسیار گسترده‌تری داشت، بنابراین کانگ‌ژیان هم برگشت و با کنجکاوی به آن سمت نگاه کرد.

در ابتدا جز گروهی از مردم که در راه بودند، چیزی ندید. صداهایی بودند که صحبت می‌کردند: «شما هم اومدید؟» «چطور شما هم اینجائید؟» «بیا بیا، ما منتظرتیم!» پس از این احوالپرسی، پشت مردم از هم جدا شد و کانگ‌ژیان در میان جمعیت کیوکیان و بای‌لانگ را دید. در مقابل این دو نفر، یک میانسال خندان نیز بود. کانگ‌ژیان این فرد میانسال را شناخت. او مدیر باشگاهی بود که شیائوژو هنگام آوردنش به اینجا به او معرفی ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد دوباره یک سوپراستار را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی