فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد دوباره یک سوپراستار

قسمت: 4

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل4 5 ملیون دلار

خرگوش سفید، لقبی بود که کیوکیان وقتی اولین بار بای لانگ را ملاقات کرد به او داده بود.

او 10 سال این گونه با بای‌لانگ تماس می­گرفت. بای‌لانگ می­دانست که هیچ راهی برای تغییر در کیوکیان برای این کار وجود ندارد، بنابراین برای چنین چیزی انرژی خود را هدر نداد.

الان شنیدن آن، یک حس نوستالژیک داشت.

بای‌لانگ ایستاد و سرش را برای کیوکیان تکان داد: «بله، ممنونم که آقای کیان برای ملاقات من وقت گذاشتند.»

کیوکیان 10 سال بعد تغییر چندانی نکرده بود. مخصوصا چهره­اش که از دست بسیاری از ستاره­های جوان از دست رفته بود. و جذابیت وحشی او که باعث می­شد وقتی کیوکیان جوان بود بزرگ­تر از سن خودش به نظر برسد و در بزرگسالی گفتن سن او را دشوار می‌کرد.

کیوکیان درحالی که سیگار از گوشه دهانش آویزان بود پیچید و خودش را روی کاناپه دیگری انداخت و گفت: «بشین، چی می­خوای، بگو.»

بای‌لانگ درست نشست، قلبش به درستی نمی­زد: «می­خواستم مقداری پول از آقای کیوکیان قرض کنم.»

کیوکیان ابرو بالا برد و گفت: «اوه» و تعجب خود را پنهان نکرد و پرسید: «چقدر؟»

بای‌لانگ با خونسردی گفت: «5 ملیون» و اضافه کرد: «به صورت نقدی»

«5 ملیون نقد» کیوکیان دود سیگار خود را فوت کرد و خیلی آهسته به طرف بای‌لانگ فرستاد و گفت: «این پول خیلی زیاده، اگه بخوام دلیلش رو بدونم ناراحت نمیشی؟»

«البته که نه. برادرم بای­لی 5ملیون به یه وام دهنده زیرزمینی بدهکاره. چاره­ای جز بازپرداختش نیست.» بای‌لانگ چشمانش را پائین انداخت و فکر کرد آیا باید تظاهر به حالت قبلی خود بکند یا نه: ساده­لوح لجباز با پشتکاری غیرواقعی. اما بعد از چند لحظه فکر کردن، اندیشید چه فایده­ای دارد.

«اگه درست مدیریت نشه، و اخبار لو بره می­ترسم روی قراردادهای من تأثیر بذاره.» بعد از حرف، به دلیل دود نتوانست در برابر چرخاندن سر و سرفه کردن مقاومت کند.

چشمان کیوکیان با حالت واضحی از محاسبه برق می‌زد. به نظر می­رسید بای‌لانگ و تغییر رفتار ناگهانی‌اش برایش سئوال برانگیز شده است.

«اما ظاهرا شما عصبی نیستید، به نظر می­رسه واقعا براتون مهم نیست که بازپرداخت میشه یا نه؟»

کیوکیان به سبکی یک پر حرف می­زد، اما در واقع بلافاصله متوجه یک نکته مهم شد.

اگر بای‌لانگ برای بازپرداخت وام پول قرض نمی­کرد، بدبختی بای­لی باعث وارد شدن خسارت به قراردادهای او می­شد. اما اگر بای‌لانگ به او کمک می­کرد، کسی که مسئولیت بدهی را بر عهده می­گرفت خود بای‌لانگ بود. اینکه او وام را نگرفته یا نپرداخته، برای بای‌لانگ فرقی نمی­کرد. تنها فرق آن این بود که آیا والدین و برادرش می­توانستند آرام زندگی کنند.

بای‌لانگ لبخند تلخی زد و گفت: «حق با شماست، بازپرداخت شدن یا نشدن اون برای من تفاوتی نداره. آخر این منم که بدهکارم. به همین دلیل می­خوام از آقای کیوکیان کمک بخوام. تا مطمئن باشیم که بعد از قرض گرفتن این بار، قرض گرفتن دیگه­ای در کار نیست. این برای شرکت هم بهتره.»

کیوکیان سیگار خود را بیرون کشید و چانه‌اش را بالا برد و گفت: «نمی­دونم چطور میتونم مؤثر باشم، میشه برام توضیح بدی؟»

«... اینکه توسط شما نگه داشته بشم. این قیمتش 5ملیونه. بای­لی هرگز جزئت نمی­کنه کسی رو که متعلق به آقای کیوئه، لمس کنه.»

صدای بای‌لانگ ثابت بود، با اینحال هنوز نمی­توانست نگاهش را بالا بیاورد.

کیوکیان چند ثانیه خشکش زد و بعد ناگهان با صدای بلند خندید.

«چی رو نگه دارم؟ هاهاها، من درست نشنیدم!؟ هاهاهاهاها.»

بای‌لانگ نتوانست برافروختگی صورتش را کنترل کند. هنوز اولین باری که کیوکیان را رد کرده بود به یاد می‌آورد. شیوه صحبت او اراده آهنینش را نشان می­داد، حتی اگر آن زمان به حد مرگ ترسیده بود. بنابراین در مقابل خنده­های بلند کیوکیان فقط می­توانست خودش را در قلبش مسخره کند.

«هنوز یادمه 2 سال پیش چی گفتی، هاهاااااا!! گفتی هرگز اجازه عبور از این مرز اخلاقی رو نمی­دی، نمی­خواستی من رو به پلیس معرفی کنی؟ هاهاها!!»

کیوکیان مدتی با صدای بلند خندید و بعد اشک­هایش را با دست­هایش پاک کرد. «حالا می‌خوای من تو رو نگه دارم، هاها.... حالت خوبه، به خاطر اینکه نیمه شب من رو بیدار کردی می­بخشمت. شنیدن این حرف ارزشش رو داشت.»

بای‌لانگ خنده تمسخرآمیزی زد. وقتی قبلا او را خرگوش سفید کوچک صدا زد بی­دلیل نبود.

«خب، نظر شما چیه آقای کیو؟»

نشاط کیوکیان کم­رنگ شد و لبخند مبهمی روی لب‌هایش نقش بست.

«نباید اول بپرسی دیشب وقتی تلفنت رو جواب دادم کسی کنارم خوابیده بود یا نه؟»

بعد از این حرف بای‌لانگ چند لحظه مکث کرد. ناامیدی ضعیفی احساس کرد. زیرا از گفته­های کیوکیان فورا فهمید او بای‌لانگ را ستاره جوانی می­داند که به خاطر پول اخلاق خود را کنار می­گذارد. در هرحال او آمده...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد دوباره یک سوپراستار را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی