صاعقه تنها راه است
قسمت: 148
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۴۸ - ۱۴۸ – کریمزون
زنجیر دفاع از هم باز شد و صدای تاثیر گذاری گفت: «جالبه.» به محض ورود تازه وارد، شاگردان اون رو «ارشد» صدا زدن. فرد جدید، مردی میانسال با ریش سرخ و سفید و موهای قرمز بلند بود. مردم قلمرو جمعآوری انرژی میتونن حدود ۲۰۰ سال زندگی کنند و فردی که در بین اونها میانسال به نظر میرسید، احتمالاً حدود ۱۰۰ سال سن داشت.
گراویس با چشمانی ریز شده به اون شخص نگاه کرد و درونش لرزید.
اون فکر کرد: –خیلی قویه.-
احساس میکرد که تازه وارد بسیار نزدیک به داشتن هالهی اراده است. احتمال داد که اون شخص فقط به یک مبارزه مناسب دیگه نیاز داره تا هاله اراده خودش رو متراکم کنه، اما این چیزی نبود که گراویس رو مضطرب میکرد.
این تازه وارد هم در سطح نهم جمع آوری انرژی بود، اما حسی که به گراویس میداد نسبت به حریف آخر مثل تفاوت آسمان و زمین بود. گراویس در قضاوت قدرت حریفاش خیلی خوب بود و با دیدن این شخص فهمیده بود که کاملا قدرت کشتن یک نفر رو داره. حدس میزد اگه این ارشد و آخرین شاگرد، باهم بجنگن، شاگرد نمیتونه خیلی دووم بیاره. فکر کرد: –اون احتمالا باید یکی از قدرتمندترین افراد موجود در قلمرو جمع آوری انرژی باشه.-
ارشد به آرامی جلو رفت و عمیقاً به چشمان گراویس نگاه کرد. او با جدیت گفت: «در واقع میتونی افراد سه سطح بالاتر از خودت رو بکشی. من کاملاً تحت تأثیر قرار گرفتم. شما ممکنه من رو به چالش بکشی.»
گراویس به چشمان ارشد نگاه کرد. غریزش فریاد میزد که با این شخص نجنگه، اما این قرار نبود جلوش رو بگیره. شاید این فرد میتونست جلوش رو بگیره، ولی غریضش نه. شاید مبارزش با این فرد، شبیه شخص قبلی که هالهی اراده داشت و در سطح هفتم قرار داشت میبود. اون شاگرد نیز با قدرتی کمتر با گراویس جنگیده بود. گراویس اون شاگرد رو احمق خطاب کرده بود، اما الان تقریبا حسی شبیه به اون شاگرد داشت. گراویس میخواست با ارشد بجنگه، حتی اگه به معنای مرگش میبود.
گراویس فکر کرد: -این یکی هم مثل آخرین نفر، سطح نهم جمع آوری انرژی هستش، اما فشاری که ازشون میگیرم کاملاً تو سطح متفاوتین، با وجود اینکه هنوز حتی هاله اراده رو هم نداره.-
-احتمالاً این به این معنیه که این شخص نسبت به قبلی تجربه رزمی بیشتر و احتمالاً بدنی فوقالعاده قدرتمند داره. هالهی اراده نداره، با این حال هنوز اینقدر احساس خطر میکنم؟ بدنش احتمالا در سطح نهمه.-
فردی در سطح نهم جمعآوری انرژی با بدنی اونقدر قدرتمند به این معنی بود که فرد توانایی مبارزه با موجودات جادویی در رتبه بالا رو داشت. بهصورت تئوری، ارشد در همه چیز از اون بهتر بود، بهجز هاله اراده و تجربه جنگیدن. گراویس احساس میکرد به یک موجود جادویی بلند مرتبه نگاه میکنه. از خودش پرسید: -یعنی میتونم با قلمروی فعلیم برنده بشم؟-
«استاد، من اول میخوام با اون مبارزه کنم.» یک تازه وارد دیگه گفت. این یکی جوانی لاغر با چشمانی نافذ بود. جوان جلو رفت و شمشیر فوقالعاده بلندی رو بیرون کشید. طول این شمشیر نزدیک به دو متر بود که گراویس رو غافلگیر کرد چون سلاح، فوقالعاده ناخوشایند به نظر میرسید.
با این حال، وقتی گراویس به چشمان تازه وارد نگاه کرد، قدرتش رو احساس کرد.
نتیجه گرفت: -سطح هشتم جمعآوری ان...
کتابهای تصادفی

