صاعقه تنها راه است
قسمت: 134
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 134 – داستان او
با شنیدن حرف وندی، درون گراویس بههم پیچید. این حرف از ناکجاآباد پیدا شد و همه ظن او در مورد اینکه چرا وندی میخواست با او ملاقات کند را به هم ریخت. او به چشمانی تنگ شده پرسید: «منظورت چیه؟»
وندی خندهای خشک کرد و توضیح داد: «تو یه آسمانزاده نیستی. من فشار آسمانی یه آسمانزاده رو قبلاً تجربه کردم و میدونم که اونا نمیتونن فشار آسمانیشون رو بیشتر از 10دقیقه فعال نگه دارن. وقتی دیدم که هاله-ارادهات رو برای چندین ساعت فعال نگه داشتی، مطمئن شدم که آسمانزاده نیستی.»
وندی راز او را میدانست و او نمیتوانست ریسک فرار کردن او را بهجان بخرد تا او بتواند برود و به دیگران بگوید. او نزدیکتر رفت و نشان یشم را بیرون آورد. بهنظر میرسید که وندی برایش مهم نبود و حتی زمانیکه در محدوده فعالسازی آرایه ایستاده بود به گراویس حمله نکرد. اگرچه گراویس میدانست که او میتوانست قبلاً به دیگران بگوید، نمیخواست هیچ ریسکی کند.
گراویس، سکوت را شکست و گفت: «بگو ببینم، اگه از قبل میدونستی که من یه آسمانزاده نیستم پس چرا عمومیش نکردی؟ اگه این کارو میکردی، من تابهحال مرده بودم.»
وندی لبخند کمرنگی زد و گفت: «من نمیخوام بکشمت.» و باعث شد ابروهای گراویس درهم کشیده شوند. او بر اساس رفتار وندی فکر کرده بود که او قصد جانش را دارد. عدم تمایل وندی به گرفتن زندگی او برای گراویس غافلگیر کننده بود.
گراویس از او پرسید: «پس این همه دردسر واسه چیه؟»
وندی کمی شرمسار بهنظر میرسید. او توضیح داد: «میخواستم ببینمت. وقتی داخل آسمانی، چطوری میتونستم بدون اینکه کسی شک کنه ببینمت؟ بعشدم اینکه نمیدونم مأموریتهای تو کجا و چه زمانی انجام میشن، پس چارهای جز این نداشتم که تبدیل به هدفت شم.»
گراویس ابروهایش را بیشتر درهم کشید و گفت: «ولی تو میدونی که تبدیل به هدف من شدن یعنی یا باید تو رو بکشم یا از فرقه آسمان فرار کنم و من هنوز تصمیم ندارم هویتم رو برملا کنم.»
وندی به دلایلی به لبخند زدن ادامه داد: «میدونم و ازت هم نمیخوام که هویتت رو فاش کنی.»
گراویس یکی از ابروهایش را بالا برد و ناباورانه پرسید: «داری بهم میگی که تصمیم داری اینجا بمیری؟»
وندی آهی کشید و گفت: «شاید.» و مکث کرد. او نشست و به نقطه کنارش ضربه زد تا گراویس نیز بنشیند. د...
کتابهای تصادفی


