فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 132

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 132 – آزادی

اسکای با هیجان فریاد زد و به‌سمت والدش پرواز کرد. گراویس که هنوز پشت اسکای قرار داشت، درحالی‌که آن‌ها به ‌یکدیگر نزدیک می‌دند‌ با خوشحالی برای اسکای لبخند زد. این 2پرنده در آسمان به یکدیگر رسیدند و دور یکدیگر حلقه زدند، درحالی‌که سرهایشان به هم لمس می‌شد. گراویس خوشحال بود که اسکای بالاخره توانسته دوباره والدش را ببیند.

شاگردان گیلد باد نیز با هیبت این دو پرنده را تماشا کردند. از روی زمین، نحوه چرخیدن 2پرنده دور هم زیبا به‌نظر می‌رسید. همه شاگردان والد اسکای را می‌شناختند، زیرا هر روز نبود که یک هیولای انرژی با درجه‌بالا لانه‌اش را در گیلد باد بسازد. این پرنده احتمالاً قوی‌ترین موجود در گیلد باد بود، به‌جز رئیس و معاونان گیلد.

یکی از آن‌ها فریاد زد: «هی، یکی پشت او پرنده جدیده‌ست.» و دیگران با دقت بیش‌تری نگاه کردند. مطمئناً مرد جوانی بالای پشت پرنده بود. وقتی شاگردان لباسی را که گراویس پوشیده بود دیدند، حالشان از هیجان به تلخی تغییر کرد. همه آن‌ها می‌دانستند که آسمان‌زادگان چگونه لباس می‌پوشند، و هم‌چنین می‌توانستند حدس بزنند که چرا گراویس آن‌جاست.

چه کسی در مورد آن‌چه وندی در تمام گیلد و شهرها انجام داد نشنیده بود؟ هر شاگردی که در گذشته با وندی ارتباط داشت به او می‌گفت که از انجام کاری که انجام می‌داد دست بردارد. همه آن‌ها می‌دانستند که اگر ادامه دهد، درنهایت گراویس ظاهر می‌شود. متأسفانه، او به هیچ یک از آن‌ها گوش نکرد و زمانی‌که سعی در متوقف کردن او داشتند، بیش‌تر گراویس را لعنت کرد. از نظر آن‌ها وندی انتحاری و دیوانه بود. چه کسی با یک عقل سالم چنین کاری انجام می‌دهد؟

سرانجام روز موعود فرا رسیده بود و تقریباً همه شاگردان برای یکی از شاگردان خواهر خود اندوه و پشیمانی داشتند. آیا آن‌ها از دست گراویس عصبانی بودند؟ کمی، اما نه آن‌قدر. وندی محرک تمام این ماجرا بود و طوری رفتار می‌کرد که انگار می‌خواهد با او یک نبرد مرگ و زندگی داشته باشد.

اگرچه گراویس مت+جاوز نبود، اما وقتی کسی قصد کشتن یکی از خواهرانشان را داشت، احساس ناراحتی می‌کردند. با‌این‌حال، وقتی چهره خندان گراویس و پرندگان شاد را دیدند، احساسات بدشان اندکی کاهش یافت. آن‌ها او را نمی‌شناختند، اما اولین برداشتشان این بود که او آن‌قدر که وندی از او ساخته بود، آدم بدی نیست.

گراویس پس از مدّتی گفت: «هی، حداقل میشه منو بذاری پایین؟ بعدش هرچقدر دلتون می‌خواد می‌تونین باهم اختلاط کنین.»

او نمی‌دانست شاگردان گیلد باد چه فکری می‌کنند، اما به‌هر‌حال چندان اهمیتی هم نمی‌داد. او سخت در مسیری که انتخاب کرده بود حرکت می‌کرد و افکار دیگران چیزی را تغییر نمی‌...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی