صاعقه تنها راه است
قسمت: 127
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 127 – اشتباه
پس از مدتی، رئیس گیلد، پوزخندی زد و به تخت خود تکیه داد. دو معاون از عمل او شگفتزده شدند، زیرا این یک واکنش معمولی به تصمیمی که کل انجمن آنها را محکوم به نابودی میکرد، نبود. رئیس گیلد چه نقشهای در سر میپروراند؟
او با لبخندی گفت: «پس شما دوتا واقعاً متوجه نشدین. خیالم راحت شد. اگه حتی شما هم متوجه این موضوع نشدین، پس احتمالاً همه آدمایی که تو سالن بودن هم متوجه نشدن.»
او از خود راضی ادامه داد: «البتهکه من متوجه شدم.»
دو معاون با گیجی به یکدیگر نگاه کردند. آنها مطمئن نبودند که رئیس گیلد چه میگوید، و حتی وقتی بیشتر درباره گراویس فکر کردند، نتوانستند پاسخی پیدا کنند. پس از چند ثانیه، معاون اول به بالا نگاه کرد و پرسید: «شما متوجه چه چیزی شدین که ما متوجهش نشدیم؟»
رئیس لبخند از خودراضی خود را نگه داشت و گفت: «بذارین یه راهنمایی کنم. فرض کنین تو موقعیت اون بودین و یک سالن پر از آدمای قویتر از شما بلند سرتون فریاد میزدن که گورتون رو گم کنین. میتونستین مثل گراویس محکم بمونین؟»
معاونان بهطور جدی به این موضوع فکر کردند. معاون اول گفت: «فکر میکنم اراده من به اندازهای قوی هست که حتی با چنین مخالفتهای شدیدی سرسخت بمونم. البتهکه سخت خواهد بود.» و معاون دوم سرش را به نشانه موافقت تکان داد.
رئیس از خود راضی پرسید: «بااینحال، یه بچه که 16سال بیشتر نداره، تونست بدون اینکه حتی تکون بخوره، استقامت کنه. نظرتون درباره ارادهش چیهاش چیه؟»
معاونان ابروهای خود را درهم کشیدند. معاون دوم از روی اضطراب آهی کشید و گفت: «اراده اون نسبت به سن و قدرتش فوقالعاده قدرتمنده. حالا که حرفش شد، واقعاً بهطرز وحشتناکی قدرتمند بهنظر میرسه. با وجود اینکه از صاعقه بیسابقهاش خبر داشتیم، بازم دستکم گرفتیمش. ما باید از شرش خلاص شیم.» و معاون با حرکت سر، حرف او را تأیید کرد.
رئیس فقط به لبخند زدن ادامه داد. او درحالیکه یک لیوان آب شناور بهسمت او میآمد، گفت: «مثل اینکه هنوز مطلبو نگرفتین. بذارین یه راهنمایی دیگه کنم. شماها احتمالاً نمیدونین چون بهندرت درگیر مسائل فرقه آسمان هستین، اما برای من، این موضوع فرق میکنه. همونطور که میدونین، فرقه آسمان همیشه وقتی یکی مجلسی رو میزبانی میکنه، از رئیس گیلد میخواد که به اون مجلس بیاد . واسههمین، من نسبت به شما دوتا تجربه خیلی بیشتری با آسمانزادگان دارم.»
اعصاب دو معاون خرد شد. رئیس گیلد آشکارا دوست داشت در موقعیتی قرار بگیرد که چیز مهمی را بداند درحالیکه دیگران نمیدانستند. آنها می خواستند به او بگویند که بالاخره باید سر اصل مطلب برود، اما از آنجاییکه او رئیس گیلد بود، مجبور بودند جلوی خود را بگیرند.
رئیس از نوشیدنیاش جرعهاییای نوشید و نفس تازهای بیرون داد. او گفت: «آسمانزادگان پایینترین اراده رو دارن.» و چشمان معاونان گشاد شدند. او ادامه داد: «اونا از فشار آسمانیشون که آسمان بهشون اعطا کرده برای تهذیب استفاده میکنن، واسههمین به ارادهشون اهمیتی نمیدن. هر آسمانزادهای که من دیدم سر هر چیز پیش و پا افتادهای عصبی میشد، و زندگیش رو با بخل میگذروند. اونا به زنا، پول، موقعیت و همه چیزهای پیش پا افتاده، اهمیت زیادی میدن.»
رئیس گیلد یک انگشتش را بلند کرد تا جوّ را دراماتیکتر کند. او از آنها پرسید: «پس، گراویس چطوری همچین اراده فوقالعاده قدرتمندی داره، بااینکه همه آسمانزادههای دیگ...
کتابهای تصادفی

