صاعقه تنها راه است
قسمت: 116
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 116 – پایان شکار
گراویس بالاخره توانست آهی از روی راحتیخاطر رها کند. او اکنون در امان بود. آرامشی که او و اسکای برای رسیدن به آن تلاش میکردند بالاخره فرا رسید. آنها هنوز باید برای قدرت و منابع خود تلاش میکردند، اما حداقل دیگر شکار نمیشدند. با این کار بالاخره میتوانستند نفسی بکشند.
متخصص گیلد صاعقه با وحشت به آیون نگاه کرد. او میخواست چیزی بگوید و از عملکرد خود دفاع کند، اما هر چه تلاش کرد نتوانست چیزی بگوید. فشار آسمانی آیون باعث شد که حتی نتواند حرف بزند.
آیون پوزخندی زد و دست راستش را بلند کرد. یک توپ سبز از آب روی دستش ظاهر شد و بهسمت گراویس و اسکای شلیک کرد. گراویس هول نشد، زیرا میتوانست انرژی حیات را که از آب تابش میشد، احساس کند. آب به بدنشان خورد و بهسرعت وارد شد.
گراویس احساس کرد که چگونه بدنش از خلسه فریاد میزند و چگونه شروع به جذب هولناک انرژی حیات کرد. تمام زخمها، بردگیها، پوست شکسته، عضلات پاره شده و اندامهای سوختهاش از بدنش بیرون رانده شد. پوست، ماهیچهها و اندامهای سالم بهسرعت رشد کردند و جایگزین پوستهای قدیمی شدند. از یک وضعیت نزدیک به مرگ، بدن گراویس در کمتر از یک دقیقه بهطور کامل بهبود یافت.
گراویس بهآرامی از جایش برخاست و به "جسم پیرش" که در اطراف او افتاده بود نگاه کرد. او میتوانست تمام اعضای بدنش را که قبلاً زخمی شده بود روی زمین ببیند، درحالیکه خودش بهطور کامل بهبود یافته بود. این منظره عجیبی بود. گراویس به اسکای نگاه کرد و همچنین دید که چگونه از هیجان فریاد میزند زیرا برای او نیز همین اتفاق افتاد. به همین راحتی تمام جراحاتشان ناپدید شد. عنصر آب در درمان واقعاً باورنکردنی بود.
متخصص گیلد صاعقه حتی متوجه نشد که گراویس و اسکای چگونه شفا یافتند. او فقط ترس عمیقی برای زندگی خود احساس میکرد و در تلاش بود برای زندگیاش التماس کند. با اینحال، هر چقدر که تلاش میکرد، بیهوده بود. آیون با لبخندی گرم به گراویس نگاه کرد و سری تکان داد.
حتی اگر گراویس درحالحاضر احساس خوبی داشت، فراموش نمیکرد که مراقب باشد. هیچکس نمیدانست که او آسمانزاده نیست و باید این نقش بازی کردن را ادامه میداد. اگر آیون متوجه میشد، گرا...
کتابهای تصادفی
