صاعقه تنها راه است
قسمت: 112
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 112 – شانس کارمایی و جانوران
گراویس اسکای را در آغوش گرفت و به والدش نگاه کرد: «مطمئنی؟»
گراویس مطمئن نبود، اما باور داشت که قصد پرنده والد همین است. او میخواست اسکای با گراویس همراه شود، زیرا اعتدال برای حیوانات تقریباً به اندازه انسانها مهم بود. آنها ممکن است هاله-اراده نداشته باشند، اما تجربه نبرد برای آنها ضروری بود، حتی بیشتر از انسانها. اگر جانوران قدرت میخواستند، باید جانوران یا انسانهای همسطح خود یا بالاتر را میخوردند.
بدون تجربه نبرد، آنها نمیتوانستند در سطح همسالان خود بمانند، و میل ذاتی آنها به قدرت یا آنها را میکشت یا از بین میبرد. برخی از جانوران، مانند ببر اهریمنی ردهپایین یا هزارپا، از بیابان گریخته بودند تا در یک منطقه ضعیف حاکم شوند. میل آنها به قدرت به دلیل ترس از جانوران قویتر سرکوب شده بود.
وادار کردن اسکای به دنبال کردن او برای پرنده والد نیز یک ریسک بود. به همین دلیل بود که برای مدتی طولانی تردید داشت. با اینحال، اگر اسکای را همیشه زیر بال خود نگه میداشت، اسکای هرگز از خود او پیشی نمیگرفت. او باید مسیر قدرت خود را پیدا میکرد، درست مانند گراویس.
والد فریاد زد و اسکای بهسمت آن رفت. هر دو سرشان را به هم مالیدند و بعد از چند دقیقه والد بالهایش را باز و بهسمت دوردستها پرواز کرد. دیگر به درخت برنمیگشت. این منطقه خیلی خطرناک بود و باید نقطه دیگری برای لانهسازی پیدا میکرد.
اسکای درحالیکه والد خود را درحال پرواز میدید، چند صدای کوچک از خود رها کرد. گراویس دید که اسکای از رفتن والدش ناراحت است، پس روی سرش دست کشید و کمی دیگر آن را خاراند. اسکای مدتی گراویس را نادیده گرفت اما پس از مدتی آرام شد. این در طبیعت یک جانور بود که در مقطعی والد خود را ترک و راه خود را پیدا کند. خداحافظی برای آنها آسانتر از انسانها بود.
گراویس گفت: «اسکای، ما هم باید بریم.»
اسکای بسیار باهوش بود و در چند روز گذشته بیشتر و بیشتر جملات گراویس را متوجه میشد. اسکای پرید و شروع به پرواز در هوا کرد و قبل از اینکه شروع به حرکت کند برای آخرینبار دور درخت چرخید.
...کتابهای تصادفی


