فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 111

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 111 – اسکای

گراویس به یاد خاطره‌ای از دنیای وطنش و تمام اتفاقاتی که در آن زمان رخ داده بود افتاد. این مبارزه او را به‌یاد گذشته می‌انداخت و او می‌خواست از لحظه به لحظه آن لذت ببرد. در آن زمان روزگار ساده‌تر و تنها چیزی که باید به آن فکر می‌کرد قوی‌تر شدن بود. هیچ احساس گناه یا حقه‌ای وجود نداشت، فقط یک هدف برای افزایش قدرتش بود.

اسکای درحالی‌که با هیجان در اطراف گراویس پرواز می‌کرد جیغ می‌کشید. پرنده والد از آن‌جا دور شده بود و به‌سمت لانه خود پرواز می‌کرد.

با فریاد اسکای، گراویس از خیالات‌اش خارج شد و فقط لبخند تلخی زد. او لبخندزنان با خودش گفت: «فکر کردن به گذشته بی‌معنیه. درحال‌حاضر من تو سفرم برای قوی‌تر شدنم و باید سرسخت بمونم. نمی‌تونم فقط به‌این خاطر که تو گذشته وضعیت آسون‌تر بود لنگ بزنم. اگه الان هم مثل اون موقع آسون بود، اراده‌ام انقدر معتدل نمی‌شد.»

گراویس کمی میان وسایل سیلویو گشت و حدود 30سنگ انرژی پیدا کرد و فقط با دیدنش نتوانست اخم نکند. البته‌که دشمن قدرتمندی که کشته بود ثروت زیادی نداشت. چه انتظار دیگری داشت؟ اجساد شاگردان دیگر احتمالاً کاملاً خورده شده بودند، و آن‌ها حتی توسط خودش کشته نشده بودند. همان‌طور که پرنده والد این جسد را برای او گذاشته بود، گراویس نیز اجساد دیگر را برای او رها کرد.

تنها وسیله قابل‌توجه، سلاح سیلویو بود. گراویس آن را در دست گرفت و سنگینی آن را حس کرد. لبخند تلخی زد: «این احتمالا از مال من بهتره.»

او درحالی‌که آن را روی پشتش می‌گذاشت گفت: «ولی متأسفانه من از نیزه استفاده نمی‌کنم.»

مطمئناً بعدا می‌توانست آن را بفروشد.

پرنده والد از بالای درخت فریاد زد و اسکای به‌سرعت به‌سمتش رفت. گراویس کار دیگری برای انجام دادن نداشت پس دنبالش ‌کرد. گراویس از درخت بالا رفت و اجساد را داخل آرایه شکل‌گیری دید، از اینکه هنوز خورده نشده بودند تعجب کرد. هم‌چنین آن‌ها به‌طرز شگفت‌انگیزی هنوز یک تکه بودند. گراویس نمی‌دانست پرنده والد چگونه این کار را کرده است، اما مطمئناً دلیلی برایش داشت.

گراویس فراموش کرده بود که پرنده مادر نمی‌تواند اجساد را بازیابی کند زیرا آن‌ها هنوز در آرایه شکل‌گیری بودند. گراویس با قصد خارج کردن اجساد از آرایه، آن‌ها را برداشت. آن‌ها را بالای درخت برد و جلوی پرنده مادر پرتاب کرد. او به وسایل آن‌ها دست نمی‌زد. آن‌ها غنیمت او نبودند. گراویس همچنین نمی‌تو...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی