صاعقه تنها راه است
قسمت: 106
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 106 – خرید
پیرمرد مو خاکستری با ردای قرمز، با ناراحتی به مرد جوانتر گفت: «درست کردن یه قرص 9گانه خیلی کار میبره بعد تو میخوای فقط 50تا سکه بدی؟»
پیرمرد از آنجایی که دقایقی از دعوایش با "مشتری" گذشته بود، دیگر مؤدبانه صحبت نمیکرد.
مرد جوان جواب داد: «هیچکس تو قاره بیرونی برای مرحله تعدیل بدن قرص نمیخره. کی میخواد این اطراف قرصهای 9گانه بخره؟ اونا اینجا فقط خراب میشن پس بهتره به خودم بفروشیشون.»
پیرمرد، محکم روی میز کوبید و با انگشتش به مرد جوان اشاره کرد؛ سپس با خشونت فریاد زد: «تو داری به غرفه دارویی ما توهین میکنی؟! داری میگی که ما نمیتونیم قرصامون رو برای چند هفته لعنتی تازه نگه داریم؟»
مرد جوان درحالیکه به پشتی صندلی خود تکیه داده بود، پوزخندی زد، خودش را از آبدهان پیرمرد دور کرد و خیلی راحت گفت:« نه، اما تو باید جنسات رو بفروشی. بیخیال، شما یک شرکتین و فقط میخواین پول در بیارین. یه چندتاشون رو به قیمت 50طلا بهم بفروش. مشتری برای اون قرصها یهو از آسمون پایین نمیوفته.»
بوووم!
سقف منفجر شد و فردی به کف اتاق برخورد کرد. پیرمرد و مرد جوان در اثر برخورد به عقب پرتاب شدند و ابر بزرگی از گرد و غبار و خاک در اتاق چرخید.
قبل از اینکه پیرمرد چیزی بگوید، یک گونی طلا به پای او افتاد. گراویس گفت :«این باید برای سقف کافی باشه. من میخوام اینارو با سنگای جادو مبادله کنم.»
2نفر دیگر هنوز نمیتوانستند شرایط را درک کنند. ناگهان یک نفر سقف غرفه دارویی را شکسته و سپس اعلام کرده بود که میخواهد چیزی بخرد. چه کسی چنین کاری را انجام میدهد؟ چرا مانند دیگران از درب ورودی استفاده نمیکرد؟
گراویس میخواست تهذیب خود را تسریع بخشد و برای آن به سنگهای انرژی نیاز داشت. یکی از دلایلی که او قبلاً از شهرک زمین دیدن کرد، مبادله سنگهای انرژی بود. جذب آنها بهطرز فوقالعادهای باعث تسریع در تهذیب او میشد، اما متأسفانه، قبل از اینکه حتی بتو...
کتابهای تصادفی

