فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 85

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 85 – انتقام جِیمی

گراویس نمی‌توانست بفهمد چه اتفاقی درحال افتادن است. او درحال قدم زدن در جاده بود که یک سیبر به قلبش ضربه زد. در ذهنش، او می‌دانست که حتی با اندام‌ها و خون معتدلش، باز هم نمی‌تواند از آن حادثه جان سالم به‌در ببرد. این وضعیت خیلی غیرواقعی به‌نظر می‌رسید. احساس می‌کرد این اتفاق برای شخص دیگری رخ می‌دهد، و او فقط داشت تماشا می‌کرد. حتی دردی احساس نمی‌کرد.

سیبر، بیرون کشیده شد و یک نفر به پشت گراویس لگد زد. گراویس روی زمین افتاد و آرام‌آرام شروع به درک موقعیت کرد. درد و سوزشی شروع به فرا گرفتن بدنش کرد و اندامش شروع به لرزیدن کردند.

گراویس متوجه شد که شخصی او را به قتل رسانده است است. گراویس به سختی شروع به نفس کشیدن کرد، اما انگار اصلاً نفس نمی‌کشید. با این‌که احساس می‌کرد نفس می‌کشد، انگار نمی‌توانست هوا را داخل بدنش بفرستد. سینه‌اش بالا و پایین می‌رفت، اما هم‌چنان احساس می‌کرد درحال غرق شدن است.

با ذهنی گیج‌شده، بدنش را برگرداند، خون از سینه‌اش پاشیده شد و دوباره روی زمین نشست. گراویس بالاخره مهاجم خود را دید. جِیمی را با چهره‌ای اشک‌آلود دید. گراویس می‌توانست ببیند که جِیمی عصبانی، ناامید، درمانده و همچنین آسیب‌دیده است.

جِیمی دوباره گفت: «متوجهم.»

او با صدایی لرزان گفت: «متوجهم که تو آدم خوبی نیستی.»

او یک قدم جلوتر رفت: «من بهت التماس کردم.»

یک قدم دیگر: «من تمام حیثیتم رو دور انداختم.»

«بهت قول همه‌چیزو دادم.»

آخرین قدم را برداشت و جلوی گراویس ایستاد. «بااین‌حال، تو حتی انقدر هم بهم کمک نکردی.»

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی