فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 84

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 84 – خداحافظ تعدیل بدن

گراویس و فرانک وارد "میدان" شدند و به یکدیگر نگاه کردند. گراویس خنثی به نظر می‌رسید، انگار اتفاقی که این‌جا افتاده بود هیچ ربطی به او نداشت، درحالی‌که فرانک مغرور و ازخودراضی به‌نظر می‌رسید.

فرانک شمشیر خود را بیرون آورد و آن را به نشانه بدخواهی به‌سمت گراویس نشانه رفت. او با غرور و صدایی که به‌نظر می‌رسید به همه‌چیز از بالا نگاه می‌کند، گفت: «بالاخره می‌تونم از تو به‌خاطر گرفتن خونه‌ام انتقام بگیرم! تو سه ماه گذشته تو خونه من مخفی بودی و من فرصت مبارزه با تو رو پیدا نکردم!»

حضار با هم زمزمه کردند. به‌نظر می‌رسید آن دو شرکت‌کننده هم دشمنی داشته باشند. بااین‌حال، تماشاچیان احمق نبودند. آن‌ها قدرت گراویس را دیده بودند و آن‌قدر احمق نبودند که فکر کنند او می‌تواند به فرانک ببازد.

همه آن‌ها خودشان پول و منابع خود را به‌دست می‌آوردند و آن‌قدر باهوش بودند که قدرت دیگران را قضاوت کنند. همه با پوزخندهای تمسخرآمیز به فرانک نگاه کردند. آیا غرورش او را کور کرده بود؟

گراویس به جِیمی نگاه کرد و دید که جِیمی درحال‌حاضر آشفته است. او به‌طرز باورنکردنی‌ای از دست برادر کوچک‎ترش خجالت‎زده بود و با ناامیدی و خشونت موهایش را چنگ می‎زد، طوری که انگار مدام فریاد می زد "خفه شو! تو خیلی احمقی!". پس از آن دستانش را به نشانه التماس روی هم گذاشت و به گراویس کلمه «خواهش می‌کنم» را ‌گفت.

چرا جیمی از گراویس خواسته بود ببازد؟ جیمی احمق نبود و اراده و تجربه جنگی چشمگیری داشت. او همه چیزهایی را که یک نابغه عالی برای صعود به آن نیاز داشت در اختیارش بود، و بدیهی است که می‌توانست قدرت گراویس را نیز به درستی قضاوت کند. وقتی جیمی در مقابل گراویس ایستاد‌، احساس کرد که گراویس حتی می‌تواند برای او هم تهدیدی محسوب شود، حتی با این‌که او در انرژی قلمرو جمع‌آوری انرژی بود.

آیا او باور داشت که برادر کوچک‌ترش می‌تواند برنده شود؟ قطعاً نه! او حتی مطمئن نبود که خودش می‌تواند در نبردی رودررو با گراویس پیروز شود یا خیر. بااین‌حال، برادر کوچکتر احمق او، گراویس را تح&ریک می‌کرد، و شاید تمام التماس جیمی را بیهوده می‌کرد. جِیمی با خودش در کش‌مکش بود. فرانک برادرش بود و او را دوست داشت، اما او هم‌چنین بسیار احمق و مغرور بود.

گراویس متوجه بیش‌تر افکار جیمی شد و با او همدلی کر...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی