فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 66

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 66 – برو کنار!

رئیس گیلد آب فریاد زد: «تورنمنت!» و دیگران غرولند کردند.

رئیس گیلد باد غر زد: «خداوکیلی؟ تورنمنت؟ با این همه آدم تا ابد طول می‌کشه.»

رئیس گیلد باد در جواب پرسید: «ایده بهتری داری؟»

هیچ‌کس جواب نداد.

رئیس گیلد باد آهی کشید و گفت: «مثل این‌که چاره دیگه‌ای نداریم. این خیلی قراره رو مخ باشه.»

او به 50شرکت‌کننده‌ای که دور هم جمع شده بودند نگاه کرد. 200نفر دیگر درحال‌حاضر آن‌جا نبودند. این قابل‌ درک بود زیرا بسیاری از افراد فرار را به نزدیک شدن به چنین صحنه آخرالزمانی‌ای ترجیح می‌دهند.

رئیس گیلد روشنایی درحالی‌که توپ دیگری از نور می‌ساخت گفت: «بیاین اول صداشون کنیم.»

دیگر روئسا نیز پیروی و توپی از عناصر خود ایجاد کردند. سپس همه آن‌ها را به آسمان پرتاب کردند و توپ‌ها یکی پس از دیگری منفجر شدند.

هر کسی که در لگن طبیعت بود باید می‌توانست این را ببینند و متوجه شود که باید جمع شود. اگر کسی آن‌قدر احمق بود که متوجه نمی‌شد این یک علامت تجمع است، بهتر بود که عضو گیلدها نشود.

روئسا چندین ساعت منتظر ماندند و شرکت‌کنندگان یکی پس از دیگری در آن‌جا جمع شدند. پس از حدود شش ساعت، هیچ شرکت‌کننده دیگری به آن‌ها ملحق نشد. روئسا یک شمارش سریع انجام دادند و دیدند که 217نفر جمع شده‌اند. بقیه یا قبلاً مرده بودند یا آن‌قدر احمق بودند که نمی‌دانستند باید جمع شوند.

رئیس گیلد زمین فریاد زد: «خیله‌خب، همگی ما رو تا میدان مبارزه دنبال کنن!»

شرکت‌کنندگان دوباره ناله کردند و متوجه شدند که ماراتن سخت دیگری در انتظار آن‌هاست. همه با تمام قدرت خود به دنبال روئسا دویدند. این‌بار، از آن‌جایی که همه در شرایط اوج خود نبودند، ادامه دادن سخت‌تر بود.

به‌نظر می‌رسید که گراویس فقط کمی سریع‌تر راه می‌رود، اما هر قدم او را چندین‌متر به جلو شلیک می‌کرد. با قدرت عضلانی جدید او، همراهی با روئسا حتی با وجود این‌که هنوز مصدوم بود، آسان‌تر بود.

وقتی بالاخره به میدان برگشتند، همه شرکت‌کنندگان از شدت خستگی روی زانو افتادند. همان صحنه‌ زمانی‌‌که به لگن طبیعت رسیدند تکرار شد.

روئسا در وسط میدان جمع شدند و درباره جزئیات بحث کردند. آن‌ها باید این تورنمنت را تا حد امکان منصفانه برگزار می‌کردند. اگر دومین نفر قوی در دور اول با سومین قوی مبارزه می‌کرد چه می‌شد؟ آیا آن‌ها باید چنین استعدادی را دور می‌انداختند؟

با وجود این‌که آزمون ورودی قبلی نیز شانس را امتحان می‌کرد، اما در بیابان برگزار شده بود و تنها کمی عنصر انسانی در نتایج ترکیب می‌شد. روئسا نمی‌خواستند این‌جا ریسک کنند. چه کسی می‌دانست که شانس در یک تورنمنت چگونه کار می‌کند؟

در پایان، آن‌ها تصمیم گرفتند پنج حریف به قید قرعه انتخاب کنند و پنج راند برای همه قرار دهند. هرکسی که سه دور یا بیش‌تر می‌برد، قبول می‌شد . با‌این‌حال، وقتی فهمیدند این کار چقدر طول می‌کشد، دوباره غرولند کردند.

رئیس گیلد تاریکی پرسید: «پس جایزه‌ها چی؟» و همه با عصبانیت به او نگاه کردند. همه این فکر را در پس ذهن خود داشتند، اما نمی‌خواستند آن را بیان کنند. به این ترتیب، می‌‌توانستند بیش‌تر کشش دهند. با‌این‌حال، رئیس گیلد تاریکی بی‌شرمانه این واقعیت را افشا کرده بود. بنابراین، آن‌ها دیگر نمی‌توانستند...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی