فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 54

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
قسمت 54 – بهشت‌زاده گراویس عصبی بود. او قبلاً متوجه شده بود که آن روئسای گیلدها در مرحله جمع‌آوری انرژی هستند. او می‌دانست که بدون حمله غافلگیرانه، حتی نمی‌تواند یکی از آن‌ها را مجروح کند. این بزرگ‌ترین بحرانی بود که گراویس از زمان ورودش به جهان پایین با آن روبه‌رو میشد. رئیس گیلد آتش گفت: «چه خلق‌و‌خوی انفجاری‌ای». او با هیجان اعلام کرد: «اون برای گیلد آتش ما عالیه.» مردی پیر و فرسوده با ردای سیاه خالص گفت: «احمق! اون قبل از این‌که حمله کنه کوچیک‌ترین چیزی از خودش نشون نداد. اون برای گیلد تاریکی ما مناسب‌تره!». او آنقدر لاغر و ضعیف به‌نظر می‌رسید که آدم فکر می‌کرد هر لحظه ممکن است بمیرد. پیرمرد با رداهای آبی مایل به سیاه فریاد زد: «جفت‌تون اشتباه می‌کنین! اون آرامشش رو حفظ کرد تا این‌که ناگهان حمله کرد. این مزاج صاعقه‌ست!» روئسای گیلدهای زمین، نور و باد چیزی نگفتند. آن‌ها خلق و خوی گراویس را دیده بودند و می‌دانستند که با عناصر آن‌ها جور در نمی‌آید. آن‌ها فقط توانستند آهی از روی حسرت بکشند. با‌این‌حال، هیچ‌کس به رئیس گیلد آب که کمی آسیب‌دیده بود اهمیت نمی‌داد. درحال‌حاضر، گراویس متوجه شده بود که ممکن است وضعیت را اشتباه ارزیابی کرده باشد. هیچ‌یک از روئسای گیلدهاحرکتی بر روی او انجام نداده بودند و در عوض، به‌نظر می‌رسید که بسیار علاقه‌مند به پیوستن او به گیلدهای مربوطه خود هستند. با‌این‌حال، گراویس گارد خود را پایین نیاورد. «عوضی!» همه از دور فریاد رئیس گیلد آب را شنیدند. او دیگر آرام به‌نظر نمی‌رسید و اکنون بیش‌تر شبیه یک سونامی بود که می‌خواست زمین را ویران کند. او با عصبانیت به گراویس حمله کرد و پرسید: «چرا بهم حمله کردی؟ اگه امروز بهت احترام‌گذاشتن به بزرگترها رو یاد ندم، دیگه به خودم نمی‌گم انسان!» یک موج عظیم از آب ظاهر شد و به‌سمت گراویس شلیک شد. او به‌سرعت خود را آماده کرد، اما می‌دانست که نمی‌تواند جلوی این حمله را بگیرد. او فوراً از یکی دیگر از ضربه عمودی شکافنده‌ باد استفاده کرد تا آب درحال آمدن را تا حد ممکن کاهش دهد، اما آب هرگز به‌او نرسید. دیوار بزرگی از زمین در مقابل گراویس ظاهر شد و موج را مسدود کرد. استاد انجمن آب با عصبانیتی دیوانه‌وار فریاد زد: «گم‌شو، همر(چکش)! اون بچه نزدیک بود منو بکشه پس باید حقشو بذارم کف دستش!» استاد صنفی زمین نعره زد: «آروم بگیر ...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی