فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 50

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 50 – نمایش

جروس از کنار رو به ویلیام فریاد زد: «دیدی؟ این چیزی بود که این همه مدّت داشتم بهت می‌گفتم. سبک‌های‌رزمی تو ممکنه در برابر حریفای بی‌تجربه قوی باشن، اما نقاط‌ضعف‌شون به‌سرعت توسط یه فرد باتجربه آشکار می‌شه!»

مرد جوان دیگر طاقت نیاورد و برخاست. او فریاد زد: «خفه‌شو! تو نقاط‌قوت هنرهای‌رزمی رو درک نمی‌کنی!»

ویلیام با چشمانی تنگ شده به مرد جوان نگاه کرد و فریاد زد: «ساکت باش!»

مرد جوان مقداری از هیجان خود را از دست داد. او ادامه داد: «ولی استاد! اونا دارن به هنرهای‌رزمی بی‌احترامی می‌کنن.»

ویلیام نفس عمیقی کشید و آهی بیرون داد. او میان نفس‌های عمیقش گفت: «شاید این‌طور باشه ولی اونا درست می‌گن. من قوی‌ترین فرد در سالن‌رزمی هستم و هر دوتاشون من رو شکست داده‌ان.»

ویلیام اکنون لبخند تلخی بر لب داشت. او ادامه داد: «اگه من، که به اکثر سبک‌های رزمی تسلط دارم، به دو نفر با سبک‌های مبارزه خاص خودشون ببازم، این فقط ضعف سبک‌های رزمی ما رو نشان میده.»

گراویس تحت‌تأثیر ویلیام قرار گرفت. ویلیام یک پیرمرد بود و احتمالاً تمام عمرش هنرهای‌رزمی و سبک‌های‌رزمی را تمرین کرده بود. چشم‌پوشی از تجربه و طرز تفکر خود نیازمند قلب و اراده‌ای قوی بود. توانایی انجام این کار بسیار نادر بود، و گراویس احساس می‌کرد که امروز با مرد باورنکردنی دیگری ملاقات کرده است. از طرف دیگر مرد جوان ساکت شد و به تماشا کردن ادامه داد.

ویلیام رو به گراویس کرد: «بااین‌حال، ممکنه سبک‌های رزمی برای تو بی‌فایده باشن، اما هنرهای رزمی همچنان می‌تونن قدرت مبارزه‌تو بهبود ببخشن.»

چشمان ویلیام می‌درخشید. او ادامه داد: «سبک‌های‌رزمی بیش‌تر از نقاط‌قوت جانوران تقلید می‌کنن، امّا هنرهای‌رزمی از بدن انسان برای افزایش قدرت‌شون بهره می‌برن. نگاه کن!»

ویلیام دوباره شمشیرش را بیرون آورد و برگشت تا گراویس بتواند پهلویش را ببیند: «این یک ضربه عمودی معمولی با تمام قدرت منه.»

شمشیر ویلیام با سرعتی باورنکردنی به‌سمت پایین حرکت کرد. گراویس از فاصله چند متری صدای قطع شدن باد را می‌شنید و متوجه شد که نمی‌تواند جلوی این حمله را بگیرد. حداقل، دست‌هایش می‌شکستند. بدن ویلیام بسیار قوی‌تر از گراویس بود.

ویلیام دوباره شمشیر خود را بلند کرد و گراویس حس کرد احساس عجیبی از بدن ویلیام بیرون می‌آمد: «و این، ضربه عمودی شکافنده باده!»

ویلیام این را فریاد زد و درحالی‌که بدنش کمی به پشت خم شده بود، شمشیرش حتی با سرعتی بیش‌تر از قبل حرکت کرد. بااین‌حال، این‌ب...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی