صاعقه تنها راه است
قسمت: 36
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 36 – هزارپا
چند ساعت پس از اینکه گراویس گیلد شکار را ترک کرد، به دهکدهای ویران شده رسید. تمام کلبههای چوبی تکهتکه و در تپهای انباشته شده بودند. این لانه شیطان بود. هیچکس نمیتوانست برای یک جانور اهریمنی رده متوسط که در اطراف این قسمتها بود جایزه بگذارد. بنابراین، اکثر روستاییان از روستا فرار کرده بودند، درحالیکه فقط روستاییان قدیمی و سرسخت باقی مانده بودند. متأسفانه از ظاهر روستای ویرانشده اینطور بر میآمد که پایان آنها آرام نخواهد بود.
دیو لانه خود را از بقایای روستا ساخته بود تا تسلط خود را نشان دهد. انسانها فضای زندگی منحصربهفردی داشتند و فرمانروای این جهان بودند. جانوران فقط در حیاتوحش میتوانستند رشد کنند. شیطان با اشغال فضای زندگی انحصاری انسانها، تسلط خود را نشان میداد.
گراویس بخشهایی از شیطان را دید که از زیر آوار بیرون میآمد. دیو یک هزارپای غولپیکر بهطول حدود 30متر بود. پاهای قلابدار از بدن بندبند شده هزارپا بیرون زده بودند که میتوانستند از آن برای فرو کردن آنها و گرفتن طعمه خود استفاده کنند. بخش جلویی، نسبتاً کوچک بههمراه پاهای زیادش آن را فوقالعاده سریع میکرد. علاوهبرآن، هر بخش از بدن آن در زره ضخیمی محصور شده بود. نیش آن نیز بسیار سمی بود.
سرعت، دفاع، قدرت و زهر. همه اینها باعث میشد که شیطان به یک حریف ترسناک تبدیل شود. احتمالاً بسیار قدرتمند بود، حتی برای یک جانور اهریمنی ردهمتوسط. تمام اعضای بدنش برای کشتن ساخته شده بود. در آغاز زندگی، هزارپاها کوچک و ضعیف بودند، به این معنی که این نمونه باید سخت کار کرده باشد تا به قدرت فعلی خود برسد. بنابراین، اراده آن نیز بسیار قوی خواهد بود.
در شرایط عادی، گراویس حتی نمیتوانست امیدوار باشد که هزارپا را خراش دهد. در سرعت از او پیشی میگرفت و با تمام پاهایش او را احاطه میکرد. در آن لحظه فقط مرگ در انتظار او بود. تنها دو چیز وجود داشت که او میتوانست به آنها تکیه کند: آرایه شکلگیری و همگامی عنصریش.
گراویس بهسرعت به جنگل مجاور عقبنشینی و مقدمات خود را فراهم کرد.
حدود یک ساعت بعد بهروستا برگشت. او نمیتوانست در یک مبارزه منصفانه تنبهتن در برابر شیطان پیروز شود. اینبار او باید از هوش خود استفاده میکرد.
گراویس بهآرامی وارد اطراف روستا شد. وقتی احساس کرد که بهاندازهکافی نزدیک است، فوراً هاله-اراده خود را آزاد کرد و با بیشترین سرعت ممکن فرار کرد. هاله-اراده او باعث میشود که شیطان به او حمله کند زیرا او با گستاخی قصد کشتن خود را در لانه خود نشان داده بود.
همانطور که فکر میکرد، تپهای که در روستا بود لرزید و سر بزرگی با دو آرواره پایین بلند شد. شیطان مسیری که هاله-اراده از آن میآمد را احساس کرد بدون اینکه صدایی در بیاورد، بهسرعت بهسمت آن دوید.
گراویس با تمام قدرتش دوید، اما شیطان تقریباً سهبرابر سریعتر از او بود. اگر قبل از رسیدن به جنگل او را میگرفت، میمیرد. گراویس احساس کرد که شیطان نزدیکتر میشود و ع...
کتابهای تصادفی


