صاعقه تنها راه است
قسمت: 14
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 14 – عطش شدید برای قدرت (1)
در چند ماه بعد، گراویس چیزهای بیشتری در مورد تکنیکهای مبارزهعملی و استراتژیهای گروهی یاد گرفت. یخ بین او و همکلاسیهایش نیز آب شده بود و او بیشتر با دیگران معاشرت میکرد. این برای پیشرفت او مهم بود زیرا او واقعاً در جنبه اجتماعی کمبود داشت. او هرگز کسی را نداشت که در یک سطح با او صحبت کند. یا مردم از نظر قدرت بسیار بالاتر از او بودند، یا موقعیت او آنها را میترساند.
گراویس همچنین متوجه شد که چرا همه در شهر میدانند که او پسر آپوزر است. غیرممکن بود که همه چهره او را بشناسند، نبود؟ و او درست فکر میکرد. دلیل اینکه همه میدانستند او فرزند جدید آپوزر است درواقع انگشتر او بود. انگشتر هاله خاصی را آزاد میکرد که هر فردی با قدرت کافی میتوانست آن را احساس کند. او هرگز متوجه نشد زیرا... خب، او قدرت کافی نداشت.
حلقه بر اساس وضعیتی که پوشنده نسبت به آپوزر داشت، هالههای متفاوتی را منتشر میکرد. وقتی هنوز راهش را پیدا نکرده بود انگشترش به همه گفت: "بهش دست نزنید". همچنین به همین دلیل بود که همه با دیدن او بسیار ترسیده بودند، حتی اگر با خواهر و برادرهایش رفتار عادی داشتند. گراویس از برادرش اورفیوس پرسید حلقه او اکنون چه میگوید.
گراویس وقتی حرف اورفیوس را بهیاد آورد تلخ خندید: «میگه حفاظتی وجود نداره. اما درواقع معناش غذای مفتیه.»
پدرش دیگر از او محافظت نمیکرد. اگر کسی او را به قتل میرساند، لازم نبود نگران عواقبش باشد. او همچنین از برادرش پرسید که آیا حلقه میتواند کار دیگری انجام دهد یا نه.
پاسخی که او دریافت کرد این بود: «نه.»
یکی دیگر از واقعیتهای جالبی که گراویس فهمید این بود که تنها کسی که با انسانهایی با پوست معتدل مبارزه کرده است، او بود. دیگران با جنگجویان فانی جنگیده بودند. اور...
کتابهای تصادفی

