فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 11

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 11 – مرور

فورنیوس روی صندلیش نشسته بود. جوانان یکی پس از دیگری در سالن ظاهر شدند. حتی با وجود این‌که سرعت آن‌ها در تمام‌کردن آزمایش بسیار متفاوت بود، افرادی که کار آن‌ها چندین روز بیش‌تر طول کشید، در واقع فقط چند دقیقه دیرتر از افراد سریع‌تر ظاهر شدند. دلیل آن این بود که آزمون عملی در دنیای پایین انجام می‌شد. هر چه دنیا پایین‌تر باشد، اجرای قوانین جهان آسان‌تر می‌شود.

وقتی یک روز در بالاترین بخش عالم می‌گذرد، ده روز در دنیای بالا می‌گذرد، در دنیای متوسط 100روز و در دنیای پایین 1000روز. با این محاسبه، یک‌هفته در دنیایی با رتبه پایین تنها معادل حدود 10دقیقه در دنیای آن‌ها بود. برای فورنیوس حتی 30دقیقه از زمان رفتن و بازگشت جوانان نگذشته بود.

جوان‌ها همه در شرایط مختلفی برگشتند. درحالی‌که برخی سالم به‌نظر می‌رسیدند، برخی دیگر تقریباً مرده بودند. فورنئوس فقط باید ترکیب را فعال می‌کرد و همه مصدومان در کمترین زمان به شرایط اوج خود بازمی‌گشتند.

«اوه، یکی دیگه داره میاد.»

در‌حالی که‌نور بنفش چشمک می‌زد، فورنیوس به‌طوری معمولی نظر داد. نور بنفش، جوانی را نشان داد که تماماً غرق در خون بود. فورنیوس حتی نمی توانست رنگ لباس پسر را در با آن همه خون ببیند. شانه چپش شکسته و بریدگی بزرگی از شکمش عبور کرده بود. جوان به فورنیوس و بقیه که کنارش بودند، نگاه کرد. روحیه جنگندگی هنوز از چشمانش می‌درخشید، اما وقتی به جوانان دیگر نگاه کرد، روحیه جنگندگی آن‌ها در برابر او کم نمی‌آورد.

آن جوان، گراویس بود. او به تماشای دیگران ادامه داد، اما فضا با هورت بلندی که از اسموتی فورنیوس می‌آمد، شکسته شد: «پسر، به‌نظر میاد خیلی خوش گذروندی.»

فورنیوس بشکن زد و ترکیب فعال شد. تمام خون روی گراویس ناپدید شد و جراحات او تقریباً بلافاصله بهبود یافتند.

گراویس نفس عمیقی کشید و احساس شادابی کرد. احساس دوش گرفتن بعد از یک تمرین سخت بود، فقط چند برابر بهتر. فورنیوس دستی تکان داد: «بیا این‌جا و کنار بقیه وایسا!»

گراویس برای آرام‌شدن، آهی طولانی رها کرد. او بیش از دو هفته برای زندگی خود جنگیده بود، بنابراین سازگاری مجدد با زندگی عادی سخت بود. رفت و کنار بقیه ایستاد و آن‌ها با علاقه او را تماشا کردند. گراویس صحبت نکرد و فقط منتظر بود. چند جوان دیگر ظاهر شدند و نزد همکلاسی‌های خود بازگشتند.

فورنیوس بلند شد و بدنش را کش‌ و قوس داد: «خیله‌خب، همه این‌جان.»

گراویس به اطراف ن...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی