فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 10

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 10 – آخرین مبارزه

مرد ادامه داد: «اسم من ساموئل نورینگتونه. من برای 4جیب‌زنی، 25سرقت، 184تجاوز و 184قتل مجرم شناخته شدم.»

ناگهان ساموئل به‌جلو هجوم آورد. او حداقل چیزی که این ترکیب نیاز داشت گفته بود و سعی کرد گراویس را غافلگیر کند. او به‌سرعت پنج متر را طی و شمشیر خود را برای یک حمله، بالا برد.

گراویس انتظار این حمله را نداشت، اما به‌دلیل تجربه جنگی خود بلافاصله به‌عقب پرید. وقتی گراویس شمشیر را درحال پایین آمدن دید، از فرصت استفاده کرد و با یک حرکت‌جانبی مقابله کرد. چیزی که گراویس متوجه نشد، این بود که ضربه حریفش فقط یک ظاهرسازی بود. شمشیر به‌راحتی در وسط حمله ایستاد و به‌سرعت به‌جلو فرو رفت. شمشیر قبل از این‌که سیبر به ساموئل برسد به گراویس می‌رسید.

گراویس دوباره به‌عقب پرید و حمله خود را متوقف کرد. ساموئل ابتکار عمل را به‌دست آورد و دوباره حمله کرد. گراویس فقط توانست به‌طور ضعیفی آن را دفع کند و دوباره به‌عقب پرت شد. ساموئل تسلیم نشد و با حملات شدیدتری ادامه داد. گراویس تنها با دفع‌کردن و پریدن به‌عقب می‌توانست به تلخی ادامه دهد. متأسفانه، اشتباهات زمانی اتفاق می‌افتد که یک نفر به تلخی دفع می‌کند، و گراویس یک حمله را در شکمش دریافت کرد و یک بریدگی بزرگ در آن باز شد.

خوشبختانه، گراویس توانست بیش‌تر به‌عقب بپرد و در نهایت کمی فرصت تنفس پیدا کند. آن‌همه جاخالی دادن، استخوان‌های شانه شکسته‌اش را می‌آزرد و دردی که احساس می‌کرد بسیار زیاد بود. بریدگی بازِ شکمش بدتر بود! خون به‌طور مداوم از آن بیرون می‌آمد و قسمت‌های کوچکی از اندامش از بیرون دیده می‌شد.

ساموئل با دیدن این‌که گراویس خارج از محدوده حمله او قرار دارد، حمله خود را متوقف کرد. حمله غافلگیرانه کارساز بود و به او برتری آشکاری در مبارزه داد.

ساموئل با تکبر لبخند زد: «میدونی، وقتی بار اول دیدمت، فکر کردم این مبارزه قراره یه مبارزه تلخ باشه. خوشبختانه من کاملاً فریب ظاهر خونینت رو نخوردم. بگو ببینم، واسه ترسوندن من رفتی تو خون غلت زدی؟»

گراویس ابروهایش را درهم کشید و چیزی نگفت. او سعی کرد راهی برای پیروزی در مقابل حریفش بیاندیشد. او فقط باید یک ضربه تمیز می‌زد و کار را تمام می‌کرد. گراویس که حوصله حرف‌زدن نداشت، به‌جلو پرید و ابتکار عمل را به‌دست گرفت تا با ضربه‌ای از پهلو حمله کند. ساموئل بازوی آزاد خود را برای جلوگیری از این ضربه بلند کرد و دوباره شمشیرش را در گروایس فرو کرد.

گراویس دندان‌هایش را به هم فشار داد. اعضای بدن و خون او معتدل شده بود. یک ضربه به‌شکم برای او کشنده نبود و او آماده بود این جراحت را با دست‌بریده حریفش معامله کند. سیبر گراویس، بازوی حریف خود را برید، اما در کمال تعجب بازو را قطع نکرد. سیبر او فقط تا استخوان برید.

«احمق!»

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی