فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

بذر کتان: شو شین

قسمت: 11

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر یازدهم و پایانی: مالائیکا

آری‌تا شوگو وقتی که برخورد پوستش با یک سطح صاف و خنک رو احساس میکنه، مجددا چشم هاشو باز میکنه و میبینه که توی یک تالار با سقف خیلی بلنده و تمام محیط اطرافش رو هاله ای بسیار نارنجی متمایل به طیف‌های برنزی احاطه کرده.

اون کم کم متوجه بقیه ی افراد حاضر در مهمونی میشه که به طور پراکنده در این سالن نسبتا سرد و خالی نشستن یا دراز کشیدن. اونها کم کم دارن به خودشون میان و متوجه تغییر محیط اطرافشون میشن. به نظر میرسه که هیچ کدوم هنوز نمی‌دونن که چه اتفاقی افتاده و چرا توی اون محیط عجیب و ماتریسی ظاهر شدن.

هوگو که بچه ای کم قرار و خشن به نظر میرسه، چند بار با چوبی که توی دست داره روی زمین میکوبه اما سطح سالن، خیلی محکم و خدشه ناپذیره.

آری‌تا شوگو به جای پچ پچ کردن و منگی، سعی میکنه با دقت بیشتری به محیط اطرافش نگاه کنه.

کف تالار، حالتی نیمه شفاف داره و میشه یک دنیای فرضی رو در زیرش دید که مثل یک چاله ی بسیار فرو رفته است و اطراف این چاله با زاویه‌های مرتب و صافی، یک شکل هندسی کامل رو ایجاد کردن. همچنین سقف سالن، یک ماهیت نسبتا مشابه داره و صرفا اشکال هندسی اون، تا حدی متفاوته.

آری‌تا شوگو، نسبت به چنین مفاهیمی بیگانه نیست و حدس میزنه که وارد یک پورتال و محیط جادویی محصور شدن. هرچند، پیش از این به طور مستقیم در همچین محیط‌هایی نبوده، اما مشخصه که یک جا به جایی منطقی رخ داده. آری‌تا سعی داره که این منطق رو درک کنه. این چیزی هست که می‌تونه بهش کمک تا از این محیط نجات پیدا کنه.

آنتون، ایوان و لیویا که سن و سال بیشتری نسبت به اغلب افراد حاضر در سالن دارن، به سرعت خودشون رو کنار همدیگه میرسونن و مشغول مشورت میشن. ایوان به سقف سالن اشاره میکنه و دریچه ای طلایی رنگ رو نشون میده که به نظر میرسه راه خروج از این سالن باشه.

هوگو که به سرعت تونسته ایده و حرف ایوان رو بگیره، از توانایی هاش استفاده میکنه. خالکوبی‌های روی بدنش روشن میشه و پاهاش برای لحظه ای تبدیل به موجودی عجیب و دریایی میشه که بهش کمک میکنه جهش و پرش قابل ملاحظه‌ای داشته باشه و خودش رو به دریچه ی طلایی رنگ برسونه و اون محیط رو ترک کنه.

نفر بعدی که سعی میکنه شانس خودش رو امتحان کنه مین‌یون هست. اون اسلحه ی خودش رو به سمت سقف میگیره و سعی میکنه انرژی خودش رو به صورت یک بافت منسجم به سمت دریچه بفرسته و قلابش رو به نقطه ی نامعلومی متصل کنه.

آری‌تا شوگو که فعلا مشکلی با بیرون رفتن نداره و منتظره تا کنجکاویش در مورد این محیط تموم بشه، نگاهی به اطرافش میندازه و به سرعت متوجه چهره‌ی خونی و رنگ پریده‌ی مالائیکا میشه.

مالائیکا تا حد زیادی توانایی خودش رو از دست داده و آسیبی که به پیشونی و کتفش خورده، به سرعت در حال هدر دادن انرژیش هست.

آری‌تا شوگو یک آشنایی قبلی با مالائیکا داره. اونم یکی از افرادی بوده که توسط مالائیکا فریب خورده، ازش سو استفاده شده و در نهایت هم دور انداخته شده. آری‌تا به مالائیکا عشق و علاقه ی بخصوصی نداشت اما از اینکه احمق فرض بشه خوشش نمیاد؛ این چیز عجیبی نیست و میشه از هر موجودی انتظارشو داشت.

آری‌تا پوزخندی میزنه و قدم‌زنان، خودش رو به مالائیکا میرسونه. پلک‌های نیمه بسته‌ی مالائیکا متوجه نزدیک شدن فردی میشه اما تاری دید اجازه نمیده تا هویت فرد رو شناسایی کنه.

همین حین، تاکاکی که با زنجیری که توی دستش داشته به درون این محیط تله پورت شده، سعی داره تا زنجیر خودش رو با نیروی مین‌یون ادغام کنه و در اثر این همکاری بتونن از اون محیط، خارج بشن.

آری‌تا در کنار مالائیکا زانو میزنه و توی ذهنش مشغول مرور گذشته میشه. مالائیکا هنوز هم در نظرش مرد جذابیه و حتی میشه گفت که خیلی جذاب‌تر و خواستنی‌تر از گذشته شده. اون دوست داره که توی این موقعیت، مالائیکا رو متوجه اتفاقات و چرخه ی روابط علت و معلولی کنه و...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب بذر کتان: شو شین را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی