بذر کتان: شو شین
قسمت: 10
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر دهم : زمان انتقام
هانازاوا که صرفا برای نیم ساعت یا نهایتا یک ساعت به خواب لذت بخشی فرو رفته بود، با به یاد آوردن شو شین، از خواب بیدار میشه. قبل از اینکه چشماشو باز کنه، دستش رو روی تخت میکشه.
رو به رو شدن با جای خالی شو شین، برای اون چیز چندان غیر منتظره ای نیست. هرچند تونسته بود چند ساعتی در یک صلح موقت به سر ببره اما واضح بود که شو شین اون رو خیلی وقت پیش دور انداخته و دیگه روی قول و قرارها و شخصیتش حساب باز نمیکنه.
هانازاوا باور داشت که دیگه دیواری برای تکیه دادن شو شین نیست. اون به این موضوع ایمان داره چون شو شین، روی موضوع وفاداری، حساسیت ویژه و خاصی داره و یک قرارداد نانوشته، سرلوحه ی زندگیشه. قراردادی که میگه: یک موجودی که یک بار، بیوفایی خودش رو ثابت کرده، تا ابد لایق بخشش و اعتماد دوباره نیست.
هانازاوا خیلی وقت پیش، امتحان خودش رو پس داده و این امتحانو هم عملا خراب کرده. در گذشته، یکبار شانس اینو داشت که شو شین رو تصاحب کنه و اون رو نه تنها به عنوان یک جفت بلکه یک یار وفادار، در کنار خودش داشته باشه اما برای هانازاوا، همین الانش هم چندان ساده نیست که بخواد به یک زن، وفادار بمونه. هرچند در ظاهر، همچنان مشتاق و پیگیر شو شین هست اما حالا در درون قلبش، علاوه بر بیوفایی گذشته، مقدار زیادی نفرت و کینه وجود داره که باعث میشه حتی از آسیب زدن به شو شین هم ابایی نداشته باشه.
این موضوع از اونجایی نشات میگیره که هانازاوا نمیتونه درک کنه که چرا باید به یک موجود، اطمینان داد و وفادار بود؟ همچنین هانازاوا، شو شین رو به عنوان یک زن، ستایش نمیکنه. شو شین، هرچند از قدرتهای خوبی برخورداره اما یک زن صد درصد اغواگر نیست و برای فردی مثل هانازاوا، همیشه گزینههای متفاوتی وجود داره. اون ظاهر جذابی داره که بسیاری از دخترها براش صف میکشن و اونچه که شو شین ازش میخواد یک وفاداری بسیار فانتزی هست.
اما هانازاوا نمیتونه بار این حقارت و پس زده شدن رو از طرف فردی که از دوران کودکی میشناسه به دوش بکشه. اون آخرین روش خودش رو پیاده میکنه. گجت خودشو بیرون میاره و عکسی که امشب با شو شین گرفته رو بلافاصله برای فردی میفرسته که کمابیش قابل پیش بینیه و به واسطه ی ارتباط انرژیکی قوی ای که با شو شین داره، میتونه به سرعت ردش بگیره و به سراغش بره. اون کسی نیست جز مالائیکا.
***
مینیون که کمابیش از اومدن شو شین ناامید شده در نوشیدن زیاده روی کرده و با بیحوصلگی روی کاناپه لم داده.
مهمونی، در حال کسل کننده شدن و از ریخت افتادنه. سو تاتسوکی، به نظر میرسه که داره کم کم آماده ی رفتن میشه و لیویا با بیحوصلگی، سرش رو روی شونه ی ایوان گذاشته. از دخترای کیان یانگوآ هم فقط موراموتو، یوگوشی و موری شی باقی موندن.
واکایوشی و آریتا شوگو در حالی که با همدیگه شوخیهای زشتی انجام میدن، سعی میکنن سر به سر مینیون بذارن و اونو هم وارد گفت و گو کنن.
مینیون که از حس حیله گری و قدرت جادویی این دو دختر خوشش نمیاد، سعی میکنه تا خودش رو مشغول غذا خوردن نشون بده و با اینکه دیگه اشتهایی براش نمونده اما مرتبا خوراک سنگدان مرغ رو توی دهانش میذاره.
اون میدونه که واکایوشی و آریتا، هر دو زنانی حیله گر و باجگیر هستن که از همین الان دارن برای ناتهای اون یا در واقع پولهای دنیای خودشون، دندون تیز میکنن.
آریتا شوگو که به طور رسمی، عضو خونهایه که از طریق اغواگری، کسب درآمد میکنه. با اینحال، واکایوشی علاوه بر اینکه یک زن هرجاییه، برای افرادی که عملا رقیب سازمان مینیون محسوب میشن کار میکنه.
مینیون، هیچ دید خوبی نسبت به جادوگرها نداره و سعی میکنه باهاشون هیچ اطلاعاتی رو رد و بدل نکنه. هرچند که بای جن از قدرتهای جادویی بیبهره نیست اما اون عملا یک جادوگر سطح بالا محسوب نمیشه.
مینیون توی همین فک...
کتابهای تصادفی
