فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

اپ بازیگر فیلم‌های ماورأطبیعی

قسمت: 158

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۱۵۶ بازی تاروت (۶)

جادوگر تاروت

همه حاضران با بیان این سخنان شوکه شدند. اگر این یک جادوگر تاروت بود، پس هر چیزی که بعد از ورود به این فیلم دیدند و شنیدند توضیحی داشت. این “بزرگترین جادوگر تاروت” بود که توسط خدمتکار ذکر شده بود که همه چیز را در اینجا ایجاد کرد. او می‌توانست محتویات کارت‌های تاروت را به واقعیت تبدیل کند.

جادوگر می‌تواند یک کلمه خنثی باشد یا بار معنایی مثبت و منفی داشته باشد. تاروت در اصل نوعی جادوگری بود اما معنای جادوگری نداشت. معنی فال را داشت. پیشگویی می‌تواند به مردم کمک کند تا از آسیب دوری کنند و سپس شر را به خیر تبدیل کنند.

با این حال، کلمات “جادوگر تاروت” توسط خدمتکار با چهره عبوس بیان شد و یک هوای شیطانی و شبح آلود اضافی وجود داشت.

دو عاشق، صدای بریده شدن زبانشان را شنیدند و از ترس واقعی شدن این نفرین، وحشت زده از خدمتکار عذرخواهی کردند. شیه‌چی به رابطه بین خدمتکار و به اصطلاح “جادوگر بزرگ تاروت” فکر می‌کرد.

خیال رن‌زه مخفیانه راحت شد. خوشبختانه او از شیه‌چی یاد گرفت و صحبت نکرد. او فقط به خدمتکار نگاه کرد که به آرامی قاب را پاک کرد. در غیر این صورت، او کسی بود که احساس وحشت و اضطراب می‌کرد.

«بیا بریم.» شیه‌چی دست‌هایش را روی سینه‌اش جمع کرد و قبل از اینکه با چانه‌اش به سمت چرخ شانس علامت دهد، برای لحظه ای سرش را خم کرد. آن دو با احترام با خدمتکار خداحافظی کردند و به سمت چرخ شانس رفتند.

یه شیائوشیائو قبل از اینکه دهانش را باز کند مطمئن شد که خدمتکار عجیب نمی‌تواند بشنود. «انگار اون خدمتکار برای جادوگر تاروت احترام زیادی قائله؟»

این را هر کس با چشمی فهیم می‌توانست ببیند. رن‌زه شک و تردید خود را بیان کرد. «نظرت چیه؟ پیرزن و جادوگر تاروت نسبتی دارن؟»

شیه‌چی پاسخ داد: «شاید آره شایدم نه.»

شیه چی اینگونه جواب رن‌زه را داد. سپس به یاد آورد که چگونه شمشیر شیه‌چی در اتاق پیرزن احساس شرارت زیادی کرد. «بله، اگه اون جادوگر تاروت باشه، همه چیز منطقی بنظر میریه. وقتی جوان بوده، زیبا و قوی بوده و خدمتکاراش رو شکنجه می‌کرده. حالا اون پیر شده، در حال مرگه و توی رختخواب گیر کرده، اما این نمی‌تونه بدی‌های گذشته اش رو پنهان کنه. اون الان سزاوار اینه که باهاش مثل یه حیوون رفتار بشه.»

«نه» شیه‌چی آرام صحبت کرد.

«چرا؟»

یه شیائوشیائو نگاهی به شیه‌چی انداخت و به رن‌زه یادآوری کرد: «یادت رفت. پیرزن طوری دست شیه‌چی رو گرفت که انگار می‌خواست چیزی بگه. خدمتکاری که فقط به جادوگر احترام می‌گذاشت اون رو بدون هیچ رحمی فشار داد. قدرتش کمتر از بقیه خدمتکارا نبود.»

رن‌زه دوباره اشتباه کرد. این واقعاً چنین بود. خدمتکار عجیب به جادوگر تاروت احترام می‌گذاشت اما نسبت به پیرزن بی‌رحم بود. پس جادوگر تاروت پیرزن نبود؟ از آنجایی که پیرزن نبود، جادوگر تاروت چه ربطی به این فیلم داشت؟ واضح است که این یک فیلم قرمز با کیفیت بالا بود و بعید بود که اطلاعات بیهوده ای ارائه کند. از آنجایی که خدمتکار به وضوح گفت “جادوگر تاروت”، این اطلاعات باید از اهمیت فوق العاده ای برخوردار باشد.

رن‌زه می‌خواست همه چیز را روشن کند و با حالتی گیج به شیه‌چی خیره شد. «از اونجایی که اینا باهم متناقضن، چرا گفتی ممکنه اون پیرزن جادوگر تاروت باشه؟ خدمتکار چطور؟ رابطه اون با جادوگر تاروت چیه؟ یا چه نسبتی با پیرزن داره؟»

شیه‌چی به او گفت: «این فقط یه حدسه.»

مکثی کرد و گوشیش را با معنی تکان داد. «شاید این جادوگر تاروت شبیه شمشیر شیطان خون باشه.»

چشمان یه شیائوشیائو گشاد شد. حجم اطلاعات این جمله خیلی زیاد بود.

[دیو خون؟؟؟ شمشیر شن‌یی؟؟؟]

[شیه‌چی هم از طرفدارای شن‌ییه ؟]

[چه هواداری؟ شن‌یی و شیه‌چی خیلی به هم نزدیک هستن. تخمین زده میشه که اون شمشیر شیطان خون رو داده بهش.]

[اوه، من احمقم.]

[اووووووههههه، از اشاره کردن به شمشیر شیطان خونی خیلی ناراحتم. شن‌یی رفته و شمشیر شیطان خون ناز دیگه هرگز دیده نمیشه.]

گروه شیه‌چی در حال راه رفتن به سمت چرخ شانس بودند که شیه‌چی صدای قدم‌هایی را بالای سرش شنید. او به بالا نگاه کرد و جیانگ‌شو را دید که به تلفن همراهش نگاه می‌کند در حالی که آرام به طبقه پایین می‌رفت.

رن‌زه کمی مغرور بود. «جیانگ‌شو دیر اومد و اطلاعات مربوط به جادوگر تاروت رو از دست داد.»...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب اپ بازیگر فیلم‌های ماورأطبیعی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی