اپ بازیگر فیلمهای ماورأطبیعی
قسمت: 116
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر صد و چهاردهم: زندگی در دروخ(16)
اثر میدان شیطانی: در نظر گرفتن خود به عنوان نقطه میانی، در شعاع پنج متری وارد شب ابدی شوید.}
{اثر شب ابدی:
1ضیافت خون: شب ابدی برای کشتن و شکار میباشد. در سه دقیقه دارنده استعداد، افزایش قدرت ۱۰۰٪ رو خواهد داشت.}
{2کوری شدید: طعمه، به طور موقت کور میشود.}
{3مهر و موم خون: برای طعمه داخل، همه آیتم ها برای سه دقیقه غیر فعال میشوند و طعمه نمیتواند از منطقه شب ابدی فرار کند.}
{4نفرین شیطانی: طعمه داخل، ظرف سه دقیقه 50٪ ضعیف میشود. }
{اخطار... اگر شکار با شکست مواجه شود، باعث دامنه واکنش شدید خواهد شد. اخطار....}
هشداری در سر شیهشینگ لان پیچید، اما نتونست اون رو بشنوه.
چنگ ژو بهش نزدیک بود و میخواست شیهشینگ لان رو مجبور کنه تا چشمهاشو باز و به طلسم نگاه کنه، که ناگهان دنیا براش تاریک شد. این سیاهی با شبی بدون ستاره و ماه که هنوز در اون ستاره دیده میشد، کاملا متفاوت بود. یک نوع تاریکی متروک و ناامیدانه بود.
چنگ ژو ناگهان سردی رو پشت سرش احساس کرد، انگار شیطانی داشت تو تاریکی اون رو نگاه میکردش. احساس وحشت تو قلبش خزید. چنگ ژو از ترس عقب نشینی کرد و متوجه شد که حرکاتش آروم و سفت و خشک شده.
«چرا وضعیت اینجوری شد؟ چنگ ژو چرا یهو کور به نظر میرسه؟»
بازیگر هایی که مبارزه رو تماشا میکردند، با تعجب به همدیگه خیره شدند. اونا نمیفهمیدن که چرا چنگ ژویی که تو مبارزه برتر بود، ناگهان وحشت کرده. اون شبیه مردی بنظر میرسید که در شب توی بیابان گم شده بودش.
«یه چیزی اشتباهه.»
اون ها به دلایلی از سمت شیهشینگ لان احساس ترس کردند.
وقتی چنگ ژو تلو تلو خورد و به دیوار زمین برخورد کرد، صدای انفجار مانندی به گوش رسید. اون دیوانهوار با شانههایش به دیوار کوبید و با وحشت متوجه شد که در یه ناحیه دایره ای قفل شده. چنگ ژو صدای قدمهای بدون عجله شیه شینگ لان رو شنید.
«اینجا نیا!» قدم هاش نامنظم بود. زمانی که تلاش کرد تا جهت شیهشینگ لان رو تعیین بکنه، صداش میلرزید.
با اینکه چنگ ژو کور شده بود، اما هنوز میتونست نگاه خیره شیهشینگ لان رو حس کنه. نگاه شیهشینگ لان بهش شبیه به نوعی رادار که موقعیت طعمه رو پیدا میکنه، تاریک و غیر قابل پیش بینی بود. شیهشینگ لان با یه حالت طعنه آمیز بهش نگاه کرد.
نفس شیهشینگ لان، از پشتش به گوش میرسید. چنگ ژو بیش از اندازه خوشحال شد. اون سریع چرخید، طلسم رو بلند کرد و جلوی روی شینگلان گرفت. اون مطمئن بود که شیهشینگ لان، طلسم رو دیده.
«اون رو دید! تموم شد!»
«انقدر بیخیال؟»
«من که گفتم یه آیتم نارنجیه... اوه، نه...، اون حالش خوبه؟»
نفس شیهشینگ لان ناپدید شد. چنگ ژو فکر کرد اون مرده و سر از پا نمیشناخت.
{اون به چی میخنده؟ شیهشینگ لان که سُر و مُر و گنده جلوش وایستاده...!!!}
{هاهاهاهاها}
نور سردی ناگهان چشمش زد.
«آه..!!» لبخندی که هنوز روی صورت چنگ ژو شکل نگرفته بود، همون لحظه خشک شد. اون با ناباوری سرش رو پایین انداخت و دستش رو دراز کرد تا شمشیری که به داخل بدنش سرایت کرده بود، رو لمس کنه. چنگ ژو مستقیم روی زمین افتاد.
شیهشینگ لان با چشمهایی سرد، لبخند زد.
جی شینگچن فریاد چنگ ژو رو شنید و شروع به فرار کرد اما اون توی مکان ثابتی مهر و موم شد و نتونست از اونجا بیرون بیاد.شیهشینگ لان اون رو گرفت و با سریع ترین سرعت ممکن، کار جی شینگچن رو ساخت.
شب ابدی به اتمام رسید.
جمعیت با چشمهایی گشاد به اون صحنه خیره شدند و اونها حتی فراموش کردن تا نفس بکشند. کاملا واضح بود که جی شینگچن و چنگ ژو تا چند دقیقه پیش برگ برنده رو بدست داشتن و پیروزیشون قطعی بود. یه دقیقه بعد، چنگ ژو در حال مرگ و جی شینگچن مرده بود. نتیجه قطعی معلوم شد، اما اون صحنه توی ذهنشون باقی مونده بود.
«خب... اون.... چیه؟» یه نفر از ترس نفس نفس میزد.
«قطعا یه آیتم نیست! حتی آیتم قرمز همچین تاثیری نداره!»
«اون هنوز وسیلهای داره؟»
«اگه آیتم نیست، پس چیه؟»
«اصلا مگه اون یه تازه وارد نیستش؟»
همه بازیگر ها ساکت شدند.
«این.... یه استعداده؟» یه نفر ناگهان تعجب کرد.
«چطور ممکنه؟ اون فقط 3000 تا امتیاز داره.»
«برنامه توی باز کردن استعداد های پیشرفته، سابقه داره. من توقع نداشتم که اون.... بازش کنه.»
«این نوع تاثیر باید تو دسته دوم استعداد باشه.»
«خدای من؟؟؟!!!.»
بازیگر های اونجا معنی این رو فهمیدند.. شیهشینگ لان استعداد فوق العاده ای داشت و تاثیرات استعدادش هم تقریبا غیر طبیعی به حساب میومد. رنگ از رخسار چند نفر پریده بود. اونها ترسیده و خوشحال بودند. اگه موقع مبارزه دست به کاری میزدند، شاید الان اونها به کسایی تبدیل میشدند که روی زمین افتاده و در حال خون ریزی بودند. گروه قدیمی بازیگر ها که امتیازشون بین 3000 تا 5000 قرار داشت، به شیهچی و شیهشینگ لان نگاه کردند و ترس در عمق دلشون جوانه زد.
{این استعداد حتی از استعداد شنیی هم غیر نرمال و عجیب تره.}
{نه، نفهمیدی که احتمال تحریک پذیریش خیلی کمه؟ شیهشینگ لان از باف تقویت کننده خوش شانسی به عنوان واکنش انگیز استعداد استفاده کرد.}
{اگه بشه اون رو به طور پایدار فعال کرد.... جرات فکر کردن بهش رو ندارم.}
{مهم نیست که چقدر احتمالش پایینه، بهرحال بازم احتمال تحریک پذیری وجود داره. این استعداد مثل یه بمب ساعتی هست. چه کسی تو آینده جرات میکنه سر به سر شیهشینگ لان بزاره؟}
{من دنبالش میکنم. برادر لان یه خوب شماره یکه. پسر چی هم همچنین یه خوب شماره یک هستش. هاها.}
{قدرت شیهچی از بین رفته. این کنجکاویتون رو برانگیخته نمیکنه؟ مشخصه که اون به طور غیر قابل توضیحی باهوش و با زور زیادیه. علاوه بر این ممکنه شیهچی دو شخصیتی باشه!}
{لعنتی، چرا چرت و پرت میگی؟ مسخره نگو. شیهچی و شیه شینگ لان شخصیت کامپیوتری هستن. اگه اصرار داری، پس به این معنی نیستش که....}
{نه نه نه، امکان نداره..}
{من نمیتونم بهش فکر کنم!! اصلا راه نداره. امکان داره؟ این خیلی.... خیالی هست.....
کتابهای تصادفی
