فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

سیستم بقا

قسمت: 41

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
نگاهش به صفحه گوشی قفل شده بود و پیام دیا را می خواند  «اگه فکر میکنی دروغ میگم، امتحانش کن. اون آدمی نیست که فکر میکنی.....»
انگشتان کشیده اش شروع به بازی روی کیبورد کردند و کلماتی را تایپ کرد.
 «زیادی فکر میکنی، آدما رو از دارا یا ندار بودنشون قضاوت نکن.»
 «باشه تو درست میگی! اگه فکر میکنی اینجوری نیست پس امتحانش کن.»
 «چرت و پرت نگو دیا، به تو ربطی نداره.»
صدای آهنگ داخل ماشین پخش می شد، رز با یک دست فرمون ماشین را نگه می داشت و با دست دیگرش بشکن می زد. صدای گیرای رز، از خود خواننده کم نداشت. برای آتان مخصوصا بیشتر توجهش به صدای او بود و از نگاه کردن به چهره اش لذت می برد.
رز صدای موسیقی را پایین آورد و پرسید:
 «چیشد یه دفعه اخمات تو هم رفت، با کی چت میکردی؟»
 «با یه علاف که شب و روز نمیشناسه!»
 «این علاف که میگی دختره؟»
 «شاید، شایدم نه»
 «اوهوم» ای گفت و خواندن آهنگش را از سر گرفت:
...... 
 «سرم رو سینته، گوش میدم به حرفاتو
لالایی منه، دم دم نفس هاتو 
چشام کمونه کرد، افتاد روی عکساتو 
همه دنیام شده، خاطرات من با تو 
..... 
نمیدونم اگه، یه روز بری میمیرم؟ 
نباشی من دیگه، غذا نخورده سیرم
بهت میگم تویی همه دین و آیینم 
میگی : آره ولی، نگاهی کنه میرم!
.... 
که زخم قلب من، نمونه ی کارته؟ 
برا...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب سیستم بقا را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی