فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

همترازی با خدایان

قسمت: 136

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر136

وقتی لنسلات تازه از قلعه فرار کرده بود…

مرلین تقریباً همزمان از روی صندلیش ناپدید شد.

آنها سرعت زیادی داشتند و هیچ راهی برای رسیدن به آنها نبود. لنسلات یک رتبه­دار ارشد بود و انتظار می‌رفت انقدر سریع باشد و مرلین هم از جادو استفاده کرده بود، پس به سرعت ناپدید شدند.

یو وون گفت:« اگه منم با خودت می‌بردی خوب می‌شد.»

احتمالاً مرلین عجله داشت.

خُب، او همان اندازه که از مرگ آرتور غمگین بود به همان اندازه هم خشمگین بود.

«چون به هر حال»

{تخم­مرغ از گرسنگیش راضی نیست.}

این بچه داخل فهرست اموالش گریه می‌کرد.

«باید این یارو رو هم بیدار کنم.»

* * *

لنسلات به یو وون که نزدیک‌تر می شد نگاه کرد.

وقتی دید بدون تأمل نزدیک می‌شود، شک کرد که یو وون فکر می­کند او تمام تمرکز را روی شکستن دیوار گذاشته است.

-هرچند کارش تو مبارزه خیلی خوبه...

تصویر یو وون در حال مبارزه با دو شوالیه پیش چشمش ظاهر شد.

مهارت‌های یو وون قطعاً مجاز بودند. شاید حتی اگر فقط ثال و لولیت و یک شوالیه دیگر نبودند، بازهم برابرشان پیروز می‌شد. هرچند…

حتی اگر بازیکنی تاثیرگذار باشد، در حال حاضر نیازی به توجه به او نبود.

-فعلاً نادیده­اش می‌گیرم.

بالأخره زمانی برای بریدن سر یو وون برمی‌گشت، الان شکستن دیوار بالاترین اولویتش بود.

«به نظر حسابی سرت شلوغه...»

یو وون شمشیرش را کشید و قدرت مقدسش جاری شد.

«نظرت چیه این ‌طرفم یه نگاهی بندازی؟»

سطح غیرمعمول قدرت مقدس حالا دیگر غیرقابل چشم­پوشی بود.

پس…

{سپر میزگرد از هدف شما محافظت میکند.}

بدن لنسلات با مهارتی محکم پوشیده شده بود؛ مهارتی مشابه با مهارت لولیت.

گرچه به اندازه لولیت خبره نبود، سطح مهارت این دو کاربر زمین تا آسمان فرق می‌کرد. طبیعی بود یک قدرت مقدس ارشد اثر مهارت قوی­تری تولید کند. به علاوه قدرت بدنی لنسلات خیلی قوی­تر از بیشتر رتبه­داران و به حدی بود که خیلی‌ها نمی­توانستند به او برسند.

حتی اگر به این مهارت نفوذ شود، آنقدرها هم مهم نیست.

-خراش‌های کوچیک رو می­شه نادیده گرفت.

این‌طوری می­توانست چیزی مثل شمشیر یو وون را دفع کند.

حداقل این چیزی بود که لنسلات فکر می­کرد.

شکاف‌های دیوار نامرئی به شدت رشد کردند و به نظر می‌رسید هر لحظه می‌شکند.

-فقط یه بار دیگه

ولی در همان لحظه…

{بدن شما با قدرت یک غول اشباع شده است.}

{احضار جهنم}

لنسلات جریان غیرطبیعی مانایی حس کرد و سرش را بلند کرد.

در آن لحظه…

«

خون از دستی که لنسلات شمشیرش را نگه داشته بود جاری شد. یک بریدگی در آرنجش ایجاد شده بود. طبیعتاً چرخش شمشیرش هم متوقف شد.

« این احمق...!»

لنسلات نگاهی به خونی که روی زمین چکه می‌کرد انداخت و فحش داد.

در طرف دیگر یو وون با حسرت زمزمه کرد. « کنده نشد.»

قدرت مقدس از کاینی فوران کرد، قدرت هیولاوار و انرژی شیطانی توسط غول­آسایی در تمام بدن آغشته شد. یو وون تمام قدرتش را روی یک حرکت گذاشت و سعی کرد با یک ضربه دست لنسلات را قطع کند. ولی متأسفانه شکست خورد.

«حرومزاده...!»

هرچند…

« نباید شش دونگ حواست جمع باشه؟»

لنسلات چرخید.

شخصی نامیرا که فراموشش کرده بود.

دو شمشیر به هم برخورد کردند و دست لنسلات لرزید.

شمشیر محکمی بود و با دیک دست نیمه قطع شده نمی­شد جلویش را گرفت. با اینکه آرتور با سر یک ارک مضحک...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب همترازی با خدایان را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی