همترازی با خدایان
قسمت: 120
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر ۱۲۰
در سیاهی پشت چشمانش که بر اثر ناهوشیاری اش به وجود آمده بود صدای پیامی شنیده میشد.
شما آزمون طبقه ی ۲۱ را پشت سر گذاشتید.
شما حالا اجازه ی وارد شدن به طبقه ی بعد را دارید.
سطح شما...
پیام حسی مانند توهم میداد.
چیز خیسی روی گونه اش حس کرد و چشمانش به صورت خودکار باز شد.
اولین چیزی که دید سقف سیاه غار بود. در همان محل آزمون طبقه ی ۲۱ ام.
_چه اتفاقی افتاد..
مرد چشمانش را بیشتر باز کرد و سرش را به اطراف تکان داد مدتی طول نکشید که ذهنش هوشیار شد.
«بیدار شدی؟»
او کیم یو وون را کنار خود دید، کیم یو وون اصلی حالا دقیقا جلوی چشم هایش بود.
امکان نداشت اورا فراموش کند چرا که او در حالی در آزمون شرکت کرده بود که ادعا میکرد کیم یو وون باشد!
«کیم یو ...»
جرعت گفتن کامل اسمش را نداشت!
«اسم.»
یو وون پرسید.
«چی؟»
«اسمت چیه؟»
«ماموس.»
با نگاه کردن به چشم های شعله مانند یو وون ماموس از ترس به لرزه افتاد.
این دفعه ی پیش هم اتفاق افتاده بود اما هرگاه به آن چشم ها نگاه میکرد حس میکرد تمام دروغ هایش معلوم می شود!
«ازاونجایی که آزمون تموم شده به نظر نمی رسه یه دگرسان باشی...»
یو وون اخمی کرد.
«ولی حست با دگرسانا یکیه.. تو چی هستی؟»
«من یه دگرسان هستم.»
«دگرسانی؟»
«بله ولی در عین حال یک بازیکن هم هستم!»
موجودی که همزمان یک دگرسان و بازیکن بود.
با شنیدن جوابش یو وون نتیجه گیری ای کرد!
«تو خون شیطانی داری.»
«...درسته»
یک بازیکن شیطان
او میدانست که چیزی می لنگد، مطمئنا هنگامی که با چشمان سوزان اورا دید او یک دگرسان بود اما با دگرسان های دیگر تفاوت داشت.
او از دیگر دگرسانان مکار تر به نظر می رسید نسبت به آنها هوش بیشتری دارد و حتی دگرسان تبدیل به یک بازیکن شده بود و در حال آنجام آزمون ها بود، و تا جایی که یو وون میدانست این اتفاق تا به حال نیافتاده بود.
«از کدوم خاندانی؟ تو شبیه به یه دگرسان معمولی نیستی.»
تغییر قیافه ی فرد تقریبا بی نقص بود، صدا، قیافه همه و همه توانایی تغییر شکل بی نظیری داشتند طوری که حتی چشمان سوزان هم نمیتوانستند به طور کامل حُقه ی آن را متوجه شوند. این توانایی یک بازیکن تو طبقه ی ۲۱ نبود.
«پدرم اون شخصه..»
«اون شخص؟»
«بِلیال پادشاهه دگرسانان.»
بلیال اسمش بود که میدانست، نه درست ترش این بود بود که ندانستنش عجیب بود!
_رتبه دار ارشد بلیال، پادشاه دگرسانان و فرمانروای دروغ یکی از هفت پادشاه شیطانی که عضو گیلد ارباب های شیطانی بود.
یک شیطان بزرگتر از چیزی که آنتظار می رفت پشت ماموس بود، تنها قدرت انجمن و ارباب های شیطانی با اولیمپوس برابری میکرد و اگر این مرد با بلیال نسبتی داشت وجودش مانند هارگان بود.
البته بر خلاف اولیمپوس فرمانرواهای زیادی بین ارباب های شیاطین بودند.
«آدمی مثل تو اینجا چیکار میکنه؟»
«توضیحش سخته.»
ماموس با دو دلی سرش را خاراند.
صورتی بی رنگ و رو و قیافه ای بچگانه قیافه اش مانند نوجوانان بود. تصور اینکه این همان شخص تشنه به خونی هست که قصد کشتن تمام بازیکن ها را داشت سخت بود.
_دروغ نمیگه!
اگر دروغ میگفت هیچ توجیح منطقی برای توانایی دگرسانی ماموس و حس نزدیکش با آنها نمیبود.<...
کتابهای تصادفی



