همترازی با خدایان
قسمت: 86
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
اثر قدرتمند حمله الکتریکی هارگان میدان را به سکوت فرو برد.
«این چی بود؟»
«هارگان؟»
«چرا اینطوری رفتار میکنه؟»
بازیکنان درحالی که هارگان را تماشا میکردند که بر سر بازیکنان اطرافش غرغر میکند در اطراف محوطه به حرکت خود ادامه دادند.
آنها میخواستند بدانند که هارگان درحال انجام چه کاری است اما آنقدر مشغول جنگیدن بودند که در هر شرایطی نمیتوانستند او را در آرامش تماشا کنند.
صدای برخورد شمشیر-!
انفجار، بومم-!
شمشیرها و نیزهها در اطراف میدان مسابقه در میان انبوهی از مهارتها که در هرج و مرج منفجر میشدند، به یکدیگر برخورد میکردند.جیم چون بادبزن خود را تا کرد و با چهرهای جدی به هارگان خیره شد.
او پرسید:«میتونم اینو به عنوان کمک کردن به کیم یو وون در نظر بگیرم؟»
هارگان ابرویی بالا انداخت و جواب داد:«خب که چی؟»
«قبیله من فکر میکرد که ما میتونیم با تو رابطه خوبی برقرار کنیم.»
هارگان ریشخند زد:«نمیدونم که فکر کی بوده ولی این یه فکر احمقانست.»
صورت جین چون در هم فرو رفت.
این ایده از ژنرال اتحاد هنرمندان رزمی، ژوگه جینگ بود و به عنوان یک استراتژیست، او بود که سازمان را از سایهها اداره میکرد.
جین چون نمیتوانست تحمل کند که به پدرش که به اعتقاد او بزرگ و باهوش است، اینگونه توهین شود.
هارگان پرسید:«مشکلت چیه، پلشت؟»
«چطور میتونی چیز انقدر بی ادبانهای بگی...؟»
هارگان در حالیکه به اطراف نگاه میکرد گفت:«به خاطر اینکه رفتارت اینقدر بی مزه هست که من جوری صحبت میکنم که تو بفهمیش.»
او خصومت آشکاری را نسبت به بازیکنانی که چند لحظه پیش درحال یورش به یو وون بودند، نشان داد.
«چ-چه خبره اینجا؟»
«چطوری قراره که جلوی کسی مثل اون بجنگیم؟»
«اون یه هیولای واقعیه...»
این بازیکنان با دیدن حمله بزرگ هارگان روحیه خود را از دست دادند.
جَو رو به افسردگی برده بود که این پیشرفت بدی برای جین چون بود.
یک نفر بی اختیار گفت:«به ما نگفته بودن که یو وون و الیمپوس به وضوح با هم دشمن هستند؟»
هارگان که شنوایی قویای داشت، چیزی که مرد زمزمه کرد را شنید.
هارگان پرسید:«از کجا اینو میدونی؟»
یو وون هم آن را شنیده بود. او فکر کرد:پس قبیله ژوگه حتی با الیمپوس هم ارتباط داره.
این اطلاعات جدیدی برای یو وون بود.
او میدانست که در اتحاد رزمی کاران بین قبیله نام گونگ و ژوگه جنگ بر سر قدرت وجود دارد اما نمیدانست که الیمپوس هم در آن دخیل است.
برای یو وون مشخص شد که یکی از دلایلی که آنها تصمیم گرفتند با این طرح پیش بروند این بوده که فکر میکردند هارگان هم با یو وون مبارزه خواهد کرد.
هارگان با تلخی گفت:«... پوسیدگی خیلی زیادی تو اینجا به چشم میاد.» با این حال، این یک نظر برای قبیله ژوگه نبود، بلکه نسبت به الیمپوس بود.
جین چون گفت:«به جزئیات بی اهمیت توجه نکن. در عوض همین الآن تصمیم بگیر. با یو وون میمونی یا در مقابلش میایستی؟»
حرفهای جین چون باعث شد که یو وون نگاهی به پشت هارگان بیندازد.
آنها نه تنها الآن در میان یک فضای عمومی بلکه در حال شرکت کردن در مسابقات بزرگ هنرهای رزمی بودند. چشمهای تعداد بی شماری از تماشاگران بر روی آنها بود و علاوه بر آن مسابقات از هرکجا و در هر زمان از طریق کیتهای بازیکن قابل مشاهده بود. بنابراین هر اقدامی که هارگان الآن انجام دهد، الیمپوس متوجه خواهد شد.
از آنجایی که یو وون دشمن الیمپوس است، کمک کردن به یو وون در تضاد با خواسته های الیمپوس است.
«شما اعضای قبیله ژوگه همیشه زیاد حرف میزنید.» هارگان درحالی که مشتهایش را به هم میکوبید، گفت:«چرا حرف مفتت رو تموم نمیکنی و در عوضش با من نمیجنگی؟ چون من خیلی وقته که تصمیممو گرفتم.»
جین چون درحالی که بادبزن خود را دوباره باز میکرد گفت:«...که اینطور.» او به بقیه گفت:«من ا...
کتابهای تصادفی


